راه ترقی

آخرين مطالب

یک کتاب خوب/ «سال‌های سگی» را گذراندیم انديشه

یک کتاب خوب/ «سال‌های سگی» را گذراندیم
  بزرگنمايي:

راه ترقی - کافه بوک / رمان سال‌های سگی اثر ماریو بارگاس یوسا، یکی از مهم‌ترین رمان‌نویسان و مقاله‌نویسان معاصر آمریکای جنوبی و از معتبرترین نویسندگان نسل خود است. یوسا در سال 2010 برنده جایزه نوبل ادبیات شد. موسسه نوبل در وصف آثار او چنین نوشته است: «برای نمایش ساختار قدرت و تصویرهای بُرّنده از مقاومت‌ها، شورش‌ها و شکست‌های فردی.»
کتاب سال‌های سگی یک رمان سیاه، بسیار جدی و خشن است که نویسنده در رویدادهای مختلف، هویت واقعی شخصیت‌های اصلی کتاب را تا لحظه آخر پنهان می‌کند و خواننده را برای کشف حقیقت به چالش می‌کشد. به همین خاطر در بین کارهای ماریو بارگاس یوسا، این رمان را می‌توان جزء کارهای سخت او تلقی کرد.
بارگاس یوسا به نسلی از نویسندگان جدید تعلق دارد که بیشتر بر واقعیت‌های بیرونی توجه نشان می‌دهند. این نویسنده‌ها نگرش نویسندگان درونگرا را کهنه و متعلق به گذشته می‌دانند، نویسندگانی که به واقعیت درونی علاقه نشان می‌دهند و مسائلی که مطرح می‌کنند به‌طور کلی بر وجدان یا روح متکی است. همچنین یوسا اعتقاد دارد ادبیات خارق‌العاده‌ترین چیز در دنیا است و می‌گوید رمان به نسبت تعداد سطوح واقعیتی که مطرح می‌کند بزرگ‌تر و جامع‌تر ارائه می‌شود. در کتاب سال‌های سگی نیز همین موارد را مشاهده می‌کنیم که در ادامه به بررسی آن می‌پردازیم.
در ابتدای کتاب کمی درباره زندگی نویسنده و ماجرایی که به شکل‌گیری این رمان انجامید، توضیح داده شده: «ماریو بارگاس یوسا در آرکیپای پِرو به دنیا آمد. دوران کودکی او با تلخی سپری شد و دو سالی را نیز که در دبیرستان نظام گذراند تاثیری ژرف و پایا بر او گذاشت. نگرش داروین‌گرایانه او نسبت به زندگی حاصل تجربه همین دو سال است، نگرشی که، مطابق اصول آن، افراد ضعیف زیر پاها خرد می‌شوند و تنها کسانی زنده می‌مانند که با سیاه‌کاری‌های زمانه مجهز شده باشند.»
در بخش دیگری که درباره کتاب آمده است، می‌خوانیم:
یکی از بن‌مایه‌های سال‌های سگی خشونت است. به گمان بارگاس یوسا در جوامعی که پایه آن بر بی‌عدالتی استوار است نه تنها مجالی برای گفت‌وگو و بحث و مناظره در میان نیست بلکه هیچ مجرایی برای ایجاد ارتباط انسانی وجود ندارد.
کتاب سال‌های سگی
بخش گسترده‌ای از این رمان در مدرسه نظامی «لئونسیو پرادو» در جریان است. مدرسه‌ای که می‌توان آن را نماینده زندگی ناعادلانه و نابرابر مردم در نظر گرفت. همان‌طور که احتمالا حدس زدید این همان مدرسه‌ای است که خود نویسنده در آن دو سال را سپری کرد. مدرسه‌ای که به اصطلاح خودمانی قانون جنگل در آن حکم می‌راند.
مدرسه در شهر «لیما» قرار دارد و صحنه ابتدایی کتاب درباره دانش‌آموزان این مدرسه نظامی است که در حال برنامه‌ریزی برای دزدیدن سوالات امتحان شیمی هستند. دانش‌آموزان برای تعیین اینکه چه کسی ماموریت را انجام دهد طاس می‌اندازند و طبیعتا کسی که قرعه به نامش بیفتد نمی‌خواهد ترسو جلوه کند چراکه در این مدرسه – یا شاید بهتر است بگوییم پادگان – ترسوها همیشه با مشکل مواجه خواهند شد.
در مدرسه نظامی مهم نیست شما چه ویژگی اخلاقی دارید چرا که در ارتش روابط به شیوه‌ای متفاوت در جریان است. در واقع شما چه بخواهید و چه نخواهید به یک نظامی تبدیل می‌شوید و یک نظامی باید بتواند در شرایط سخت زنده بماند. این موضوع در قسمتی از کتاب از زبان یکی از شخصیت‌های اصلی به خوبی توضیح داده شده:
تو تو این‌جا نظامی هستی، چه بخوای و چه نخوای و تو ارتش چیزی که مهمه اینه که بزن‌بهادر باشی، دل و جرئت داشته باشی، می‌دونی چی می‌خوام بگم؟ پیش از این‌که سوارت بشن سوارشون شو. راه دیگه‌ای وجود نداره. (کتاب سال‌های سگی اثر ماریو بارگاس یوسا – صفحه 34)
و بدا به حال کسی که دل و جرئت نداشته باشد. هنگامی که دانش‌آموزان جدید وارد مدرسه می‌شوند، دانش‌آموزان قدیمی‌تر و یا ارشد (سال چهارمی‌ها و سال پنجمی‌ها) این «سگ‌ها»ی جدید را به اصطلاح «توجیه» می‌کنند. توجیه به یک معنی تبدیل کردن این تازه واردان به نوکر و افراد چاکرمآب است و دقیقا مانند سگ با آنان برخورد می‌کنند. بیشترین ضربه را نیز افرادی می‌بینند که توانایی زنده ماندن را نداشته باشند. اما همین تازه واردان روزی خودشان می‌توانند دانش‌آموزان جدید را توجیه کنند و این چرخه معیوب پایانی نخواهد داشت. سال‌های سگی روایت همین موضوعات است. بررسی این دنیای تاریک که باید با آن دسته و پنجه نرم کرد.
شخصیت‌های اصلی کتاب برای زنده ماندن تصمیم می‌گیرند یک «حلقه» تشکیل دهند و از همدیگر حمایت کنند. همین افرادِ حلقه بودند که در ابتدای رمان سوالات شیمی را می‌دزدند و با توجه به قدرتی که دارند آن را بین دانش‌آموزان دیگر می‌فروشند و یا چیزی در قبال آن – سیگار، لیکور و یا هرچه که ارزشش را داشته باشد – دریافت می‌کنند.
افراد حلقه در کنار هم روزهای سخت را سپری می‌کردند. آن‌ها دیگر با هم خاطره مشترک دارند و حالا می‌توانستند کمی از توجیه سگ‌های جدید لذت ببرند! در قسمتی از کتاب صحنه‌ای از این خشونت و یا توجیه سگ جدید چنین است:
اون سال وضع ما خیلی بهتر بود، چون وقتی جزو سگ‌ها به حساب می‌اومدیم حلقه فقط از یه واحد تشکیل می‌شد، اما حالا تموم سالِ چهارمی‌ها جزو حلقه بودن و این ما بودیم که مهار امورو تو دست داشتیم و از حق نگذریم جاگوار بیش از ما همه. یادم می‌آد وقتی رو که یکی از سگ‌ها دستش شکست و تموم افراد واحد از ما پشتیبانی کردن، موفرفری گفت: «از نردبون برو بالا، سگ، لفتش هم نده وگرنه هرچی دیدی از چشم خودت دیدی.» سگ چطوره به ما خیره شده بود! «من از جای بلند می‌ترسم، دانش‌آموزها.» جاگوار زیر خنده زد و کابا اون روش بالا اومد: «می‌دونی کی رو داری دست می‌اندازی، سگ؟» این بود که بالا رفت، اما حتماً ترسیده بود، موفرفری به‌ش می‌گفت: «ادامه بده، ادامه بده، بچه‌ننه.» و جاگوار گفت: «حالا آواز بخون. اما مث یه آوازه‌خونِ درست و حسابی، دست‌هاتو حرکت بده.» مثل میمون خودشو چسبونده بود به نردبون و پایه نردبون روی کاشی‌ها تکون‌تکون می‌خورد. «اگه بیفتم چی، دانش‌آموزها؟» من گفتم: «افتادی که به درک.» بلند شد ایستاد، هنوز می‌لرزید و شروع کرد به آواز خوندن. (کتاب سال‌های سگی اثر ماریو بارگاس یوسا – صفحه 92)
وجود این حجم از خشونت، دزدیدن سوالات شیمی، سیگار کشیدن، پریدن از روی دیوار و فرار کردن، شانه خالی کردن از زیر بار وظایف و بسیاری موارد دیگر این سوال را به ذهن خواننده می‌آورد که آیا اصلا مسئولی در مدرسه وجود دارد یا خیر؟
افسران و مقامات نظامی در خیال خود مدرسه را به بهترین شکل ممکن اداره می‌کنند. فکر می‌کنند روی همه‌چیز نظارت دقیق دارند و اگر کسی دست از پا خطا کند یا بازداشت می‌شود و یا مرخصی‌اش رد خواهد شد. افسران حتی به خود افتخار می‌کنند که به زودی آدم‌های شجاع و دلیری تحویل جامعه می‌دهند که نام مدرسه را سربلند کند. از جمله دلایلی که مسئولان نمی‌توانند نظارت درستی داشته باشند و وظیفه خود را انجام دهند این است که بین آنان هم دقیقا مانند دانش‌آموزان یک نوع نفرت و اعمال قدرت وجود دارد. آن‌ها هم در فرصت برای فرار کردن از وظایف و تلافی کردن هستند. همین بی‌کفایتی افسران و مقامات یکی دیگر از جنبه‌های اصلی رمان یوسا است.
همه این موارد که گفته شد، شرح فضای مدرسه نظامی بود. داستان کتاب از جایی جدی می‌شود که یکی از دانش‌آموزان در ماموریت صحرایی کشته می‌شود و همه روابط بین دانش‌آموزان و افسران مدرسه دستخوش تغییر می‌شود و…

راه ترقی


درباره کتاب ماریو بارگاس یوسا
یوسا نویسنده‌ای است که به رغم وفاداری به رئالیسم، ردپای اصول رمان نو نیز در آثارش مشهود است. او برخلاف دیگران نویسندگان این سبک، به نوشته‌های خود بال و پر فراوانی داده، و آثاری چندوجهی و پیچیده را خلق کرده که همین موضوع کتاب سال‌های سگی را به رمانی سخت‌خوان تبدیل کرده است. همان‌طور که می‌دانید نویسنده کتابش را تحت‌تاثیر خاطرات خود در مدرسه نظامی نوشته است. خاطراتی که بعدها خشم مقامات مدرسه نظامی را برانگیخته و برای بی‌اعتبار کردن یوسا نمرات ضعیف درسی او را برملا کردند و حتی هزاران نسخه از این کتاب را به آتش کشیدند.
سا‌ل‌های سگی از نظر من اثری کاملاً انسانی و اجتماعی است؛ از خاطرات نوجوانی نویسنده‌ای که در آستانه بلوغ روانی با تمام پستی‌ها و بلندی‌هایش قرار دارد. شخصیت‌های این رمان همه در دنیای تاریک بی‌عدالتی و وحشت به سر می‌برند. داستان گروهی نوجوان در مدرسه‌ای نظامی که بی‌شباهت به پادگان نیست. مدرسه‌ای که فضای آن مملو از خشونت و دروغ و فساد و بی‌عدالتی است. همین‌طور داستان نمادی از جامعه‌ای تحت حاکمیت زور و خشونت نیز می‌تواند باشد. جامعه‌ای که بی‌عدالتی و فساد در آن ریشه و عمق یافته و هر شخصیت این رمان خود نمایان‌گر قشری از این جامعه‌ی سرکوب‌گر است.
از دیگر مشخصه‌های خیلی خوب آثار ماریو بارگاس یوسا وجود چند راوی در طول رمان است که در رمان سال‌های سگی ما با راویان مختلفی همراه هستیم که خود را در بافت‌ها و زمان‌های متفاوت از زندگی‌شان توصیف می‌کنند. ما با کمک یوسا با دنیای بیرون و درون این شخصیت‌ها همراه می‌شویم و با کاوش در دنیای درون و بیرون انسان‌ها شخصیت درونی هر انسان و بازتاب آن در جامعه را شاهد می‌شویم. این تلاقی خوی حیوانی همه‌ی ما آدم‌ها با دنیای متمدن امروز. دنیایی که ما خود نقش چندانی در انتخاب موقعیت‌های اجتماعی، خانوادگی، مالی و عاطفی آن نداریم. که باز این بازی شوم سرنوشت است که هر انسان در چه جایگاه جغرافیای، سیاسی، اجتماعی قرار می‌گیرد.
در کتاب ما چهار روایت ذهنی‌ داریم که به جاگوار، آلبرتو، برده و بوا مربوط است. این روایت‌ها که به صورت اول شخص هستند با استفاده از فونت متفاوت از روایت‌هایی که به شکل دانای کل هستند جدا شده‌اند اما همچنان تشخیص اینکه چه کسی در حال روایت داستان در حالت اول شخص است کار ساده‌ای نیست و به دقت و توجه زیادی نیاز دارد. به طور خلاصه زندگی این چهار نفر با توجه به داستانی که خودشان تعریف می‌کنند چنین است:
-جاگوار، شخصیت قدرتمند داستان و فردی پر دل و جرئت، کسی‌ است که زندگی‌ فقیرانه‌ای داشت و در دوران کودکی شیفته دختر همسایه بود و اغلب نیز با او درس می‌خواند. این دختر نقطه مشترکی بین شخصیت‌های مختلف کتاب است که پیشنهاد می‌کنیم برای درک بهتر داستان توجه ویژه‌ای به او داشته باشید. اما جاگوار به علت بی‌پولی به دوست برادرش که دزد است نزدیک می‌شود و این سبک زندگی‌ جدید از او آدم خشن و سختی‌ می‌سازد. در ادامه گیر افتادن دوستش و زندگی‌ در خانه پدرخوانده او را به طرف مدرسه نظام می‌کشاند.
ریکاردو آرانا که او را با نام برده هم می‌شناسیم، کسی است که در کودکی با مادر و خاله‌اش بزرگ شده و به طور کلی اخلاقی آرام، ساده و صلح‌طلب دارد. در کودکی به او گفته‌ بودند که پدرش مرده، ولی وقتی سال‌ها بعد پدرش را می‌بیند نمی‌تواند با او ارتباطی جز اطاعت تام داشته باشد. پدر او هم مانند آلبرتو به مدرسه نظام راهی‌اش می‌کند تا مرد شود. سرنوشت آرانا در کتاب بسیار تراژدیک است.
بوآ نیز یکی دیگر از افرادی است که گاهی داستان را برای ما روایت می‌کند. کسی که تصویر واضحی از او نداریم. او بیشتر رابطه‌اش را با سگ خود برای ما بیان می‌کند. حیوانی نحیف که سرنوشت بهتری نسبت به دانش‌آموزان تازه وارد یا همان سگ‌های جدید دارد. بوآ با اینکه دوست نزدیک جاگوار است تقریبا نقشی حاشیه‌ای دارد.
آلبرتو برخلاف جاگوار خانواده‌ای ثروتمند دارد. اما مشکلات خانوادگی او را رها نمی‌کند و پدرس برای اینکه از او یک مرد بسازد راهی مدرسه نظامی‌اش می‌کند. روابط آلبرتو با «تره‌سا» و همچنین رابطه او با برده یا همان ریکاردو آرانا در مدرسه نظامی از جمله مهم‌ترین اتفاقات کتاب است.
یکی از آخرین چیزهایی که یوسا روی آن تاکید می‌کند اصول اخلاقی است. در یک فضای مسموم و در زمانی که همه به فکر آبرو و آینده خود هستند اصول اخلاقی بیشتر از هر زمان دیگری اهمیت پیدا می‌کند. موضوعی که پیرامون قتل یکی از دانش‌آموزان بحث آن باز می‌شود و از دیگر نقاط قوت کتاب سال‌های سگی است. به همین خاطر می‌توان گفت این رمان بیشتر از آنکه یک رمان سیاسی یا خشن باشد یک اثر انسانی است.
جملاتی از کتاب سال‌های سگی
در ارتش، دانش‌آموزان، باید به سمبل‌ها احترام بذارین، این مطلبو تو کله‌هاتون فرو کنین. (کتاب سال‌های سگی – صفحه 28)
کردی که پیشاپیش خودشو آماده کرده باشه ارزش دو مردو داره، شما نگهبان‌ها برین تو زمین سان و گوش به زنگ باشین. همین‌که دیدین دارن می‌آن داد بکشین تا ما بریزیم بیرون. چیزهایی برای پرتاب کردن همراه داشته باشین، کاغذ توالتو مچاله کنین و تو مشت‌هاتون خوب فشار بدین اون‌وقت مشت‌هاتون حال زور قاطرو پیدا می‌کنه. به نوک پوتین‌هاتون تیغ خودتراش ببندین تا، مثل جنگ خورس، حال سیخکِ پای خروسو داشته باشه. جیب‌هاتونو از سنگ پر کنین، بیضه‌بندو فراموش نکنین، مرد از بیضه‌هاش بیش از روحش باید مواظبت کنه. (کتاب سال‌های سگی – صفحه 97)
به اتاق نشیمن برگشتند و آلبرتو اجازه گرفت سیگار بکشد. زن سر تکان داد اما وقتی دید که آلبرتو سیگارش را روشن کرد، های‌هایِ گریه‌اش را سر داد و گفت که زمان چطور سپری می‌شود. بچه‌ها چطور در یک چشم به هم زدن قد می‌کشند و زندگی چه زود می‌گذرد! (کتاب سال‌های سگی – صفحه 150)
آلبرتو گفت: «زندگی خیلی بی‌رحمه. از عدالت خبری نیست.» (کتاب سال‌های سگی – صفحه 182)
سروان گفت: «یه چیزی رو به‌ت بگم، امروز تنها برقدرت‌هان که نقش تعیین‌کننده دارن. من سالِ 41 تو لشکرکشی به اِکوادر شرکت داشتم. ما می‌تونستیم پیشروی کنیم، اما ابرقدرت‌ها دخالت کردن و قضیه رو کشوندن به راه حل سیاسی. کثافت‌ها! کارها همه به دست غیرنظامی‌ها حل می‌شه. دیگه گذشت اون دورانی که نظامی‌ها تو پرو قدرت داشتن.» (کتاب سال‌های سگی – صفحه 260)
یه بار آروسپیدو توی شهر دیدم، تو یه ماشین قرمز بزرگ بود، یه پیرهن زرد مکش مرگ ما پوشیده بود، وقتی با اون سر و وضع دیدمش از تعجب نزدیک بود شاخ در بیارم، به خودم گفتم، یا مسیح، اون یه سفیدسار پولداره، حتماً تو محله میرافلورس زندگی می‌کنه. اگه من پول و یه ماشین گنده قرمز اون جوری داشتم به زور اسلحه هم وارد مدرسه نظام نمی‌شدم. وقتی قرار بشه، مثل بقیه، بابای آدمو پیش چشمش بیارن پول به چه دردی می‌خوره؟ (کتاب سال‌های سگی – صفحه 362)
همیشه بدترین بدبختی‌ها برای بهترین خانواده‌ها پیش می‌آید و هیچ‌کس علتش را نمی‌داند. (کتاب سال‌های سگی – صفحه 373)
می‌خوای یه چیزی به‌ت بگم؟ این‌جا از عدالت خبری نیست. اگه ستوان این‌جا توی آسایشگاه یه ذره آشغال پیدا کنه سه روز بازداشتم می‌کنه، اما اگه تو سرِ یه سرباز بزنم سه روز منو زندونی می‌کنن. راست‌شو می‌خوای بدونی، دانش‌آموز؟ افسرها تا بخوای سربازها رو می‌چزونن اما اون‌ها هم پشت همدیگه رو دارن. ما، سرجوخه‌ها، چوب دو سر طلاییم، از یه طرف افسرها مثل آشغال بامون رفتار می‌کنن و از اون طرف سربازها چشم دیدن‌مونو ندارن. هرکاری از دست‌شون برمی‌آد می‌کنن تا روزگار ما سیاه بشه. (کتاب سال‌های سگی – صفحه 403)
ببین، وقتی دشمن اسلحه‌شو زمین می‌ذاره و تسلیم می‌شه، سربازِ مسئولیت‌شناس به طرفش شلیک نمی‌کنه. نه فقط به دلایل اخلاقی بلکه به دلایل نظامی، به خاطر صرفه‌جویی. حتی در جنگ نباید مرگ و میرهای بیهوده در میون باشه. می‌فهمی چی میگم؟ (کتاب سال‌های سگی – صفحه 530)
مشخصات کتاب
عنوان: سال‌های سگی
نویسنده: ماریو بارگاس یوسا
ترجمه: احمد گلشیری
انتشارات: نگاه
تعداد صفحات: 560
قیمت چاپ نهم – سال 1396: 35000 تومان

لینک کوتاه:
https://www.rahetaraghi.ir/Fa/News/133670/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

افزایش تعامل بنیاد شهید و امور ایثارگران با آموزش و پرورش برای توسعه فعالیت های فرهنگی

مدیرکل بنیاد شهید کرمانشاه بر شناساندن سبک و سیره عملی شهدا به جوانان تآکید کرد

مدارس کیش فردا 28 فروردین غیر حضوری شد

برگزاری جلسه شورای معاونان و اطلاع رسانی بنیاد استان سمنان

تجمع مردم یزد در گلزار شهدا و قدردانی از پاسخ مقتدرانه سپاه

حل مشکلات جامعه ایثارگری نیازمند مشارکت دستگاه هاست

سال 1401 ؛ سال «تولید؛ دانش‌بنیان، اشتغال‌آفرین»

جلسه شورای سیاستگذاری ستاد کنگره شهدای استان البرز برگزار شد

«حفظ نظم و انضباط اداری» و «پاسخگویی حداکثری به جامعۀ هدف» پایه و اساس خدمت است

مادر شهیدان والامقام «انصاری رامندی» به لقاءالله پیوست

پلمپ یک واحد پذیرایی گرانفروش در جزیره کیش

همه فرزندان شهدا و جانبازان 70 درصد آذربایجان شرقی استخدام می‌شوند

عملیات عمرانی طرح جامع گلزار شهدای قزوین آغاز می‌شود

تکریم مدیرکل بنیاد کرمانشاه از ایثارگران شهرستان جوانرود

مادر گرامی شهیدان «فرشیدفر» به فرزندان شهیدش پیوست

یادواره شهدای معلم حوادث تروریستی آموزش و پرورش استان سیستان و بلوچستان

پیام تسلیت رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران در پی درگذشت پدر شهیدان والامقام «دهنوی»

رئیس جمهور در پیامی درگذشت پدر شهیدان «خرسندیان» را تسلیت گفت

سفر سرپرست اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ایلام به شهرستان دره شهر

حملات موشکی به سرزمین صهیونیستی دل خانواده‌های شهدا و ایثارگران را شاد کرد

گردهمایی از جنس غرور و اقتدار ملی در جزیره کیش/ شادی وصف ناپذیرکیشوندان از عملیات وعده صادق سپاه

بیانیه مرکز مقاومت بسیج بنیاد شهید و امور ایثارگران در حمایت از اقدام نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در تنبیه رژیم صهیونیستی

با لغو پروازها، اقامت هتلی مسافران کیش تمدید شد

حمایت بنیاد شهید و امور ایثارگران یزد از اقدام شجاعانه سپاه پاسداران

تمدید اقامت هتلی مسافرانی که پروازشان لغو شده در جزیره کیش

برنامه ریزی جهادی برای استفاده حداکثری از آزمون استخدامی خاص فرزندان شهدا و جانبازان 70 درصد

اجتماع بزرگ مردم انقلابی کیش در حمایت از پاسخ دندان شکن رزمندگان اسلام به رژیم صهیونیستی

تقدیر بنیاد شهید و امور ایثارگران از شرکت بیمه دی

برگزاری مراسم اختتامیه فعالیت‌های قرآنی ماه مبارک رمضان بنیاد شهید و امور ایثارگران فارس

مادران شهدا آیه های ایثار و گنجینه های استواری و صبر هستند

تکریم 5 عضو جامعۀ ایثارگری تبریز توسط سلمانی

وعده صادق هژمونی اسرائیل و استکبار جهانی را در هم شکست

هفتمین روز شهادت شهید مدافع امنیت محسن حسین نیا در بهنمیر مازندران برگزار شد

شانس آخر بوکسورهای ایران برای المپیکی شدن

کنت باید ادعای ویسی را بار دیگر اثبات کند

آمار تحسین برانگیز خیبر برای صعود به لیگ برتر

مک آلیستر: وقت واکنش لیورپول فرا رسیده

سه پست مختلف برای بازیکن مورد علاقه ساکت!

عیسی به دنبال رکورد دست نخورده شهاب زاهدی

هت‌تریک هجومی عبدی برای گلزنی به ذوب آهن

پوریا سرآبادانی گربه سیاه فولاد خوزستان

لحظه تکل شدید عالیشاه روی پای عمری

کنعانی‌زادگان به دنبال عنوان گلزن‌ترین مدافع لیگ

ماشاریپوف وظایف مهدی‌پور را بر عهده گرفت!

اندونگ: عاشق راموس و البته استقلال خوزستانم!

علیرضا رضایی: نباید در انتخاب بین یزدانی و قاسمپور دخالت کرد

نساجی کاری را کرد که تا به حال انجام نداده بود!

آشوبی: پرسپولیس صاحب یک دروازه‌بان شایسته شد!

لطیفی: اختلاف مجیدی و سعادتمند یک جام از ما گرفت

جای خالی عنایتی در پوستر برگزیدگان آسیا