هر 2 جریان فکر میکردند هاشمی رقیب آنهاست
نوشتارها
بزرگنمايي:
راه ترقی - شرق / متن پیش رو در شرق منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست
حسین مرعشی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران، با ایرناپلاس درباره مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی و نوع مواجهه نیروهای سیاسی با او به گفتوگو پرداخته است که در ادامه میآید.
در یک سالی که بعد از 88 در اوین با آقای میردامادی در یک اتاق بودیم، سنت صندلی داغ را آنجا اجرا کردیم. هر کس باید به نوبت روی صندلی داغ مینشست. هفتهای یک شب بود و باید به هر سؤالی صادقانه جواب میدادیم. یک جوان از آقای میردامادی پرسید بزرگترین اشتباه سیاسی زندگی شما چیست؟ جواب داد مخالفت با آقای هاشمی. طول کشید تا متوجه شوند.
محمد قوچانی زمانی منتقد آقای هاشمی بود و به همین دلیل از من هم چندان خوشش نمیآمد. امروز ما با هم صمیمی هستیم، ولی آن زمان جوان بود و من در جلسه افطاری در دانشگاه تهران به او گفتم محمد مشکل تو و بقیه بچهها این است که آقای هاشمی را نشناختهاید. اگر میشناختید، مثل من مدافع او میشدید.
آقای هاشمی در حقیقت در دورهای موضعی بسیار مستحکم و جایگاه رفیعی در انقلاب و نظام داشت. شاید در آن دوران پیاده نمیشد و وارد گفتوگو با دیگران نمیشد و سعی نمیکرد دیگران را قانع کند. شاید این حالت بود، ولی بعدها، بعد از ضرباتی که خورد، بسیار متفاوت شد.
آدر مورد آقای هاشمی باید به چند مسئله دقت کرد؛ یکی اینکه آقای هاشمی کارگردان طولانیمدت انقلاب و نظام بود. نظام جمهوری اسلامی برای آقای هاشمی مثل فرزند بود. آقای هاشمی بین خود و نظام جمهوری اسلامی هیچ فاصلهای نمیدید و حتما نسبت به هر اقدامی که برای نظام حاشیهای ایجاد کند، پرهیز و مقابله میکرد. دوم اینکه آقای هاشمی در دورهای طولانی، کارگردانی و مدیریت بحرانهای اصلی نظام را برعهده داشت و خودش را در جایگاهی میدید که علاقه داشت و این جایگاه را حفظ میکرد و دیگران نیز متوجه این
جایگاه بودند.
از بعد از رحلت امام، هم جناح چپ که اکثریت مجلس سوم را در اختیار داشتند و هم جناح راست هر دو فکر میکردند آقای هاشمی رقیب آنهاست و اگر بخواهند در صحنه سیاسی بمانند، باید آقای هاشمی را تضعیف کنند و این اشتباه استراتژیک هر دو جناح بود. حضور آقای هاشمی که متفاوت است و دارای انتقاداتی به سیاستهای حاکم بود و برخی از مسائل را برنمیتافت، به حیات راست و چپ در عرصه سیاسی ایران کمک میکرد و این از اشتباهات استراتژیک بچههای چپ بود.
آقای ناطق میگفت وقتی احمدینژاد رئیسجمهور شد، برای بازاریها سخنرانی کرد، یکی از بازاریها - مرحوم آقای سعید امانی- برخاست و انتقاد سنگینی به دولت کرد و از مالیاتها انتقاد کرد. آقای ناطق گفت من منتظر بودم ببینم احمدینژاد در مقام رئیس دولت چه خواهد گفت؟ گفت دیدم از جلد رئیسجمهور بیرون آمد و شروع کرد به انتقاد از دولت. این خصلت بدی است که خصلت ثانویه عمده مسئولان و دولتمردان جمهوری اسلامی شده است؛ چه در اصولگرایان و چه در اصلاحطلبان این خصلت مشترک است. مادامی که حاکم هستند بهجای اینکه مسئولیت کار خود را بپذیرند و از آنچه اتفاق افتاده است دفاع کنند، همزمان با حاکمبودن، منتقد هم هستند. مرحوم هاشمی برعکس این بود و مسئولیت آنچه را اتفاق افتاده بود و آنچه را وجود داشت، میپذیرفت.
من به خاطر دارم در زمان مجلس چهارم فشارها بر آقای هاشمی بسیار سنگین بود. در سالهایی که من در دفتر رئیسجمهور بودم، آقای هاشمی با نمایندگان مجلس جلسه میگذاشت و آنها از گرانی مینالیدند. او میگفت بروید و به مردم بگویید منِ هاشمی مسئول گرانی هستم. بگذارید کشور را بسازیم و اجازه دهید کشور راه بیفتد و اینقدر با سیاستهای اصلی کشور مخالفت نکنید.
از آقای هاشمی مرتبا در گلآقا نقد و طنز منتشر میشد. ایشان یک روز به من گفتند من خوشم نمیآید، چون تمام مسائل اصلی کشور که راههای اصلی گشایش در کشور است، مورد مخالفت این جمع است. میگفت مرحوم صابری در گلآقا دقیقا منتقد سیاستهایی است که نقاط اصلی جهش در کشور هستند و منجر به تحول در کشور است. آقای هاشمی مسئولیتپذیر بود و از نظام دفاع میکرد. لذا وقتی انتقاد داشت، انتقاد او واقعی بود و میتوانست در جایگاهی بایستد که هم کلیت نظام را تأیید کند و هم منتقد باشد.
اخیرا با دوستان در مورد 88 بحث میکردیم. من گفتم آقای هاشمی در آخرین نماز جمعهاش مگر چه میگفت که نمیشد آن را عملی کرد؟ آقای هاشمی گفت بیایید دست برادریمان را با هم حفظ کنیم و با هم باشیم، عدهای خسارت دیدهاند، خسارت آنها را جبران کنیم و عدهای در زندان هستند، آنها را آزاد کنیم و بپذیریم که باید مسائل را در کنار هم حلوفصل کنیم. مگر آقای هاشمی توصیهای غیر از مسیر حل مسائل گفت؟ اگر به آن توصیهها عمل شده بود، بحران تا امروز ادامه پیدا نمیکرد. آقای هاشمی میتوانست، چون در دفاع از اصل نظام راسخ و صادق بود و در انتقاد نیز صداقت داشت و میتوانست در این جایگاه بایستد.
امروز با قاطعیت عرض میکنم در 88 هیچکس نفعی نبرد. امروز نیز همین است. نه آقای موسوی، نه آقای کروبی و نه جریان اصلاحطلب و نه آقای هاشمی و نه نظام. هیچکس نفع نبرد. 88 بحران پرخسارتی برای ایران شد. زمانی به آقای زنگنه گفتم شما بعد از 24 سال وزارت، امروز زنگنهای هستید که اعتباری در دنیا دارید و زمانی که در مورد نفت حرف میزنید، حرف شما شنیده میشود و وقتی در اوپک شرکت میکنید، میتوانید مسئلهای را حل کنید. شما از روز اول زنگنه امروز نبودید. 24 سال تجربه و هزینه شد تا شما امروز زنگنه شوید. امثال آدمهای تربیتیافته و پرورش دادهشده که تکنوکراتهای بهدردبخوری هستند و بعد از 88 حذف شدند، کم نیستند.
این ضرر ملی است.
بعد از 88 هاشمی بیحرمتیهای زیادی دید. آقای هاشمی نیز بسیاری از امکانات خود را از دست داد. دانشگاه آزاد را از دست داد. هرچند بخشی از آن را بعد از 92 گرفت، ولی دوباره رفت. خبرگان را از دست داد، نماز جمعه را از دست داد و جایگاه رفیعی که در مجموعه نظام داشت مخدوش شد و بیحرمتیهای زیادی دید. یکی از پسرهای او هنوز در زندان است. آقای هاشمی نیز هزینه سنگینی در 88 داد، ولی او آنقدر اصالت و جایگاه داشت که همه آن ضربهها نیز نتوانست از صحنه حذفش کند و دوباره توانست در 92 با کاندیداتوری و حتی بعد از ردصلاحیت باز نقشآفرینی کند.
-
يکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۸ - ۱۵:۱۵:۲۴
-
۵۱ بازديد
-
-
راه ترقی
لینک کوتاه:
https://www.rahetaraghi.ir/Fa/News/83875/