راه ترقی

آخرين مطالب

این خانه به‌دوشان، غم سیلاب دارند نوشتارها

  بزرگنمايي:

راه ترقی - جام جم / متن پیش رو در جام جم منتشر شده و انتشار آن در آخرین خبر به معنای تایید تمام یا بخشی از آن نیست
ملخ‌های بلند دارند با سرعت شگفت آوری دور سر ماشین آهنی می‌چرخند، آن‌قدر که تشخیص‌شان از هم ممکن نیست. صدا بلند تر می‌شود و بالگرد تلو تلو خوران از زمین جدا می‌شود. اول پای راستش را بلند می‌کند و بعد پای چپش را و بعد از چند ثانیه به فاصله چند متری زمین می‌رسد. این همان نقطه خداحافظی با زمین است. زمین سفتی که ما از آن دور می‌شویم و بالا می‌رویم، حال آن‌که خیلی زود همین زمین سفت ما را توی دهان همیشه گرسنه‌اش فرو خواهد برد. من این بار می‌خواهم از غم آدم‌هایی که کمک می‌کنند، بنویسم؛ آدم‌هایی که همیشه توی بحرانند. سیل، یک ماه می‌آید و بعد آفتاب روی تمام بام‌ها می‌تابد و مردم از اول شروع می‌کنند به ساختن! من اما ایرانی، ‌مردمانی را می‌شناسم که سیل‌اند و هیچ بحرانی را از پنجره تلویزیون و تلفن همراه‌شان تماشا نمی‌کنند.
اسماعیل
36 سال دارد. اهل رشت است و صورت سرخ و سفیدش مثل چراغ‌های زنبوری توی شبِ چهره‌های آفتاب سوخته مردم اینجا خودنمایی می‌کند.
اسماعیل را می‌گویم؛ همانی که دوتا فرزند کوچکش را رها کرده و با یک کامیون امدادی خودش را به جنوب شرقی ترین خاک نقشه رسانده و حالا همان آفتابی که صورت مردم اینجا را سیاه کرده، خط سرخی مثل خجالت روی صورت او کشیده است.
ابراهیم اولین بار نیست که بحران‌های این‌چنینی را تجربه می‌کند:« اینجا به سختی اهواز نیست، سیل خوزستان به مراتب سخت تر از اینجا بود، ولی مردم اینجا وضعیت نامناسب تری دارند.»
من از فرزندانش می‌پرسم؛ از همسری که اجازه این سفرها را به او می‌دهد. او اما جواب دیگری می‌دهد، انگار سوال من را نمی‌شنود:« فقط من که نیستم. گروه‌های جهادی زیادی از شهرهای مختلف آمده‌اند، ولی پیشرفت کار به شکلی که ما انتظار داریم نیست! گروه‌ها هیچ کدام به اندازه کافی مجهز نیستند، فرق سیل اینجا با سیل‌های دیگر این است که روستاها به اندازه راه‌ها آسیب ندیده‌اند و دسترسی مهم‌ترین مشکل بلوچستان است.»
بالگرد در روستا فرود می‌آید و ابراهیم بی‌آن که بماند و حرف هایش را تمام کند، می‌رود؛ می‌رود و توی مردمی که از روز دوم سیل او را دیده اند، گم می‌شود.
شهاب
32 سال دارد. ایستاده و با دوربین تلفن همراهش دارد برای آنها که پول به حسابش ریخته اند، توضیح می‌دهد.
شهاب مهندس صنایع و مجرد است. اولین تجربه بحرانش به زلزله سرپل ذهاب بر می‌گردد، ولی از همان زلزله تا امروز هر اتفاقی افتاده خودش را در اولین فرصت به میدان رسانده است.
شهاب در شلوغی و سر و صدای جمعیتی که منتظر بالگرد هستند بالای سر 50 پتو ایستاده و با ما گپ می‌زند:« من اولین بار طعم شیرین این کار را در زلزله سرپل ذهاب چشیدم. آن روزها درک درستی از بحران نداشتم و با دیدن شهر زلزله زده شوکه شده بودم. وقتی وارد شهر شدم ابتدا تصورم این بود باید برای مردم خانه بسازیم،‌ در حالی که مردم شهر بحران زده آب برای خوردن ندارند.»
راست می‌گوید. مردم شهرهای بحران زده آب هم برای خوردن ندارند و درک این اتفاق برای آدم‌های نشسته در ساحل بسیار سخت است.
شهاب می‌گوید:« وقتی بحران شروع می‌شود اولین کار این است که یک نفر را در محل حادثه پیدا کنی، بعد برای خودت کاری تعریف کنی و بعد بلافاصله خودت را به محل بحران برسانی!
بعضی‌ها هستند که احساسی خودشان را به محل اتفاق می‌رسانند و می‌شوند هزینه مضاعفی روی دوش نهادها و گروه‌های امدادرسان! کسی که به‌درد بحران نمی‌خورد توی منطقه بحران زده حضور پیدا نکند بهتر است.»
توی سرم این سوال می‌گذرد که انگار سیل سهم پدرش است. او به سوال توی سرم پاسخ می‌دهد:«من عاشق مردم هستم،‌ دوست دارم یکی باشد که بیاید و کنار هم بایستیم و من زیر دست او کار کنم، ولی همیشه از این می‌ترسم که وارد منطقه بحران زده بشوم و مردم طوری نگاهم کنند که انگار اضافی هستم.»
شلوار گلی اش را نشان می‌دهد و می‌خواهد توضیح بدهد برای بازگشت از روستاهای گرفتار در سیل دشتیاری چقدر توی آب و گل راه رفته است تا پتو بخرد و برای روستا ببرد، اما صدایش توی صدای بالگرد سپاه گم می‌شود.
جواد
جواد مستند ساز است،‌ موهای ژولیده و صورت پرموی نامرتبش نشان می‌دهد خیلی وقت است خانه را –آن طور که باید- درک نکرده است.
دوربین کوچکی در دست دارد و دنبال راهی می‌گردد که به زرآباد برود:« اولین باری که با سیل مواجه شدم فهمیدم ما در زندگی بحران ندیده ایم!‌ سیل اینقدر مخرب و آزاردهنده است که تا مدت‌ها اثر وضعی روی زندگی مردم دارد. البته آبی که به کشور وارد می‌شود می‌تواند اثر خوبی داشته باشد، اما اینجا همه انگار دنبال راهی می‌گردند که آب را سریع تر به دریا برسانند تا فقط سردرد خوب شود،‌ انگار هیچ کس به این فکر نمی‌کند که این سردرد حاصل یک بیماری بزرگ تر است.»
جوری از سیل حرف می‌زند انگار یک عمر است که توی مسیل زندگی می‌کند:« ما که از اول امسال توی آبیم! دوم فروردین رفتیم آق قلا و همین امروز هم منتظرم خبر از سیل دیگری بدهند و مجبور باشیم به آنجا هم سر بزنیم. من شک ندارم آخر امسال هم دوباره بارندگی و سیل خواهیم داشت، از همان پارسال معلوم بود، ‌ولی انگار کسی حواسش نیست! وقتی من می‌فهمم چطور ممکن است مدیری که در این زمینه مسوولیت دارد متوجه این اتفاق نشود؟!»
البته گله‌های او فقط مربوط به مسوولان نیست:«رسانه ای‌ها هم شل می‌گیرند. مثل روز روشن است که بحرانی که پوشش خبری رسمی و مناسب نداشته باشد، پروپاگاندا می‌شود. معلوم نیست خیلی از این خبرگزاری‌هایی که اسم و رسم دارند امروز کجا هستند؟! خیلی از همکاران ما می‌آیند و بدون این که به عرصه‌های واقعی بحران سری بزنند، چندتا گزارش خبری می‌نویسند و می‌روند. این درست نیست.»
هرچند، خبرنگارها از نهادهای خبری بسیاری آمده بودند اما این حرف‌ها پربیراه نبود و خیلی‌ها دور خودشان می‌چرخیدند.
افسر بالگرد
بالگرد اول پای راستش را بلند می‌کند و بعد پای چپش را و بعد از چند ثانیه به فاصله چند متری زمین می‌رسد و ما دور می‌شویم از زمینی که هرآینه منتظر است همه را ببلعد و از آدمی یک سنگ نوشته باقی بگذارد.
افسر بالگرد جلو می‌آید و گوشی را از روی گوشم بلند می‌کند و می‌گوید:« از کجا آمده اید؟!» و من با حالت بزرگنمایی شده‌ لب و دهن توضیح می‌دهم که توی آن شلوغی متوجه حرف هایم بشود.
دست راستش را گلدان می‌کند و به حالت سوال پرسیدن می‌چرخاند:« این همه آدم آمده و دارد کمک می‌کند، دولت کجاست؟!» بعد سر و دستش را به چپ و راست تکان می‌دهد و می‌گوید:« اینها را بنویس!» چشم، می‌نویسم.
آقای دولت، نه، آقایان دولتی، آنها که قصه شان را اینجا نوشتیم حقوق نمی‌گیرند، پول هم می‌دهند تا وظیفه من و شما را انجام بدهند، نکند یک روز عقب بیفتیم و آن روز زمین با آن دهان همیشه باز و شکم همیشه گرسنه به ما فرصت جبران ندهد.

لینک کوتاه:
https://www.rahetaraghi.ir/Fa/News/95018/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

انتقاد از مصوبه مجلس در مورد مالیات طلا؛ دیگر مردم سمت خرید طلا هم نمی‌آیند

قیمت تخم‌مرغ در سراشیبی افتاد؟

شماره یک و دو دنیا برای PSG بازی می‌کنند

مژده 500 میلیاردی وزیر در دیدار با ورزشکاران

بارسلونا به ستاره پی‌اس‌جی باخت!

وعده لاپورتا به هواداران بعد از ماندنی شدن ژاوی

مورینیو: در فوتبال یک‌بار و به‌خاطر رئال گریه کردم

آخرین تمرین پرسپولیس برای بازی حذفی

عصبانیت و انتقاد میرسلیم از دولت

عصبانیت پسر معاون سابق از انتشار اعترافات متهمان پرونده‌اش!

باقری: کلید برقراری آرامش در منطقه توقف جنایات رژیم صهیونیستی است

زادگاه مسعود ده نمکی کجاست؟

هشدار هواشناسی نسبت به رگبار باران و وزش باد شدید در برخی استان‌ها

آبگرفتگی خیابان‌های شهر کرمان پس از بارش شدید باران

داستان عاشقانه سمی یک پروانه!

اجرای موسی عصمتی میلیونی شد

کیش در صدر مناطق آزاد نشست/ تقدیر ویژه‌ی معاون اول رئیس‌جمهور و وزیر اقتصاد از مدیرعامل سازمان منطقه آزاد کیش به عنوان رتبه‌ی برتر روابط عمومی و تصویرسازی

سایه‌روشن سهام سرخابی‌ها

رونمایی از نخستین موتور بنزینی شش سیلندر ایرانی

واکنش تند کارشناس تلویزیون به وزارت ورزش

رنگرز: نباید برای مدال المپیک فشاری روی کشتی باشد

یوفا تهدید کرد؛ احتمال محرومیت اسپانیا از یورو

خصوصی واقعی قبل از هیاهوی واگذاری!

نامه وزیر دفاع به قالیباف

فضاسازی تبلیغی پارلمان اروپا علیه عملیات «وعده صادق»

آذری جهرمی: در سیاست‌های ضد اینترنت تجدیدنظر کنید

تکذیب ادعای یک نماینده مجلس درباره منوچهر متکی

دیدار چهره به چهره مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان اردبیل با جامعه معظم ایثارگری

آرایش سحر دولت‌شاهی در «افعی تهران» دردسرساز شد!

بوی عجیبی داره بلالش چی زدین بهش؟

سوال و پاسخ کوتاه با سیدجواد هاشمی

«بی معرفت» با اجرای زیبا و احساسیِ بهنام بانی

غرق شدن دو کودک در رودخانه ماشکید سراوان

ارز حج 1403 تامین شد

پایان ماراتن داوطلبان کنکور ریاضی، انسانی و فرهنگیان

نانوگرافن پروانه‌ای برای استفاده در حوزه کوانتومی ساخته شد

از زر و سیم جهان پاس نظر باید داشت

تزریق ٥٠٠٠ میلیارد ریال نقدینگی به بورس انرژی

پیش‌بینی جدید درباره قیمت طلا و سکه در بازار

دلایل کاهش تمایل شرکت‌ها برای ورود به بورس

نخستین برات الکترونیکی صادر شد

اشکش: ای کاش نتایج داخل زمین رقم بخورد

دعوت 60 کاراته‌کا به مرحله دوم انتخابی تیم امید و جوانان

درخواست حمید مطهری از هواداران تراکتور

گل های دیدنی دنیای فوتبال با ضربات بغل پا

مطهری: سعی میکنیم در 90 دقیقه کار را تمام کنیم

لاپورتا: ژاوی ماند چون پروژه برنده‌ای داریم!

خشم ژاوی: می‌خواهند با اعتبار من بازی کنند

توصیه نماینده مجلس به مالکان جدید استقلال و پرسپولیس

بانک هایی که خریدار پرسپولیس بودند واقعا سهام شان افت کرد؟