بین اصولگرایان جنگ قدرت سختی رخ می دهد
نوشتارها
بزرگنمايي:
راه ترقی - آرمان ملی / متن پیش رو در آرمان ملی منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست
انتخابات مجلس آینده با توجه به ردصلاحیت اغلب چهرههای اصلاحطلب وضعیت مبهم و پیچیدهای به خود گرفته است. از یک طرف اصلاحطلبان فاقد گزینههای کافی برای ارائه لیست انتخاباتی هستند و از سوی دیگر اصولگرایان بهدلیل تایید صلاحیت اغلب چهرههای خود با تراکم کاندیدا و جنگ بر سر قرار گرفتن در لیست انتخاباتی مواجه هستند. اتفاقی که ممکن است به ارائه چند لیست اصولگرایی در انتخابات منجر شود در حالی که اصلاحطلبان فاقد لیست انتخاباتی باشند. از سوی دیگر با توجه به اتفاقات اخیر کشور بهنظر میرسد اقناع افکار عمومی برای حضور در انتخابات آینده برای جریانهای سیاسی سخت و دشوار باشد. به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی این موضوع «آرمان ملی» با دکتر غلامرضا انصاری قائم مقام حزب اتحاد ملت و عضو سابق شورای شهر تهران گفتوگو کرده است. انصاری معتقد است: «انتخابات آینده به یک انتخابات دو مرحلهای تبدیل شده است. مرحله نخست تصمیمی است که مسئولان نظارتی برای کاندیدای انتخاباتی گرفتهاند که اغلب اصلاحطلبان تایید صلاحیت نشده و از سوی دیگر اغلب اصولگرایان تایید شدهاند. در نتیجه مردم تنها با یک نوع تفکر و سلیقه سیاسی در انتخابات مواجه هستند. مرحله دوم مرحلهای است که مردم باید از این گزینههایی که نظارتها برای آنها باقی گذاشته انتخاب کنند. در چنین شرایطی مردم دست به هر نوع انتخابی که بزنند از بین گزینههایی خواهد بود که از کانالهای نظارتی عبور کردهاند». درادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
در شرایطی که جریان اصلاحات با ردصلاحیتهای گسترده مواجه شده است این جریان باید با چه راهبردی در انتخابات حضور پیدا کند؟
حق انتخاب شدن از حقوق مدنی و شهروندی انسانهاست. در کشورهای مترقی هر شهروندی حق دارد برای انتخاب کاندیدا شود و یا به هر کاندیدایی که دوست دارد رأی بدهد. بررسیهای مقدماتی نباید به موضوعی برای تبعیض تبدیل شود. این رویکرد برخلاف قانون اساسی کشور است که مبتنی بر مساوات بین مردم است. ردصلاحیت کاندیدای انتخاباتی موجب تضییع دو حق اساسی میشود. نخست حق انتخاب مردم را محدود میکند و شرایطی را به وجود میآورد که حق انتخاب را از بخش قابل توجهی از طبقات مختلف اجتماعی سلب میکند. دوم حق مشارکت در تصمیمگیری جامعه را از بخشهای مهمی از جامعه سلب میکند و اجازه نمیدهد همه طیفهای فکری در تعیین سرنوشت کشور نقشآفرینی کنند. نکته دیگر اینکه شرط تعیین صلاحیت در قانون اساسی وجود ندارد. این رویکرد یکی از ابداعات مجلس چهارم بود. در قانون اساسی به جای «صلاحیت» از کلمه «اهلیت» استفاده شده است. براساس این طرح همه افراد کشور از این حق برخوردار هستند که به صورت آزادانه در انتخابات شرکت کنند. در قرآن کریم نیز امانت داری برای حکومت شرط کافی قلمداد شده است. اگر قرار است افراد متخصص در زمینه اجرایی کشور وارد مجلس شوند و قانونگذاری شود باید تخصص و تعهد آنها مورد بررسی قرار بگیرد و نه افکار و سلایق سیاسی آنها. کسی که قرار است در کمیسیون صنایع و معادن و یا در کمیسیون انرژی مجلس فعالیت کند در مرحله نخست باید دارای تخصص لازم در این زمینه باشد. به همین دلیل به جای اینکه عقاید و سلیقه سیاسی این افراد ملاک تایید یا رد صلاحیت آنها باشد باید تخصص و تجربه علمی آنها ملاک قرار بگیرد.
این رویکرد تازگی ندارد و در انتخابات گذشته نیز وجود داشته است. آیا در این زمینه نیاز به تجدید نظر در قانون وجود دارد؟
ایران کشوری است که از نظر طبیعی و انسانی یکی از کشورهای برتر جهان است. در حادثه سقوط هواپیمای اوکراینی میبینیم که در یک هواپیمای صد و هشتاد نفری بالای صدوسی نفر نخبه بودند. هنگامی که این همه نخبه در کشور وجود دارد، چرا با رویکردهایی زمینه مهاجرت نخبگان از کشور را به وجود بیاوریم؟ هنگامی که یک فرد نخبه نتواند از تخصص و تجربه علمی خود به خوبی استفاده کند بهصورت طبیعی به جایی میرود که برای تخصص وی احترام قائل باشند. در بین ردصلاحیت شدگان افراد شایسته و نخبه زیادی وجود داشت. نکته جالب اینکه یکی از ائمه جمعه بهدلیل عدم التزام به اسلام ردصلاحیت شده است. برخی خبرها حکایت از این دارد که ردصلاحیت برخی افراد احتمالا جمله دلایلش عدم حضور در نماز جمعه بوده است. بازی تاریخ زمانی اتفاق میافتد که کسانی که در مجلس چهارم مدافع تصویب این قانون بودند امروز گرفتار شدهاند. بنده در مجلس چهارم حضور داشتم. همان زمان صحبت ما با برخی از دوستان این بود که بهتر است این قانون تصویب نشود تا افراد براساس تخصص و تواناییهایی که دارند در مجلس حضور پیدا کنند.
در حالی که در ماههای گذشته جریان اصلاحات با چالش کارآمدی مواجه بود از دست دادن اکثریت کرسیهای مجلس آینده بهدلیل ردصلاحیتهای صورت گرفته چالشهای درونی جریان اصلاحات را تشدید نمیکند؟
قطعا این اتفاق رخ خواهد داد. هنگامی که یک جریان سیاسی رقیب داشته باشد مجبور میشود خود را قویتر کند و نقاط ضعف خود را ترمیم کند. با این وجود هنگامی که شرایط رقابت وجود نداشته باشد. جریانهای سیاسی گمان میکنند هر اقدامی که انجام میدهند صحیح است و در نتیجه نوعی بنبست فکری به وجود میآید. چه اتفاقی رخ داده که در چهل سال گذشته متفکران و اندیشمندانی مانند شریعتی، مطهری، بهشتی و علامه طباطبایی در جامعه پدید نیامدهاند؟ این در حالی است که در چهل سال گذشته همه ظرفیتهای بالقوه کشور در راستای اشاعه تفکر اسلامی قرار گرفته است. چرا امروز شخصیت برجستهای مانند دکتر بهشتی در جامعه وجود ندارد؟ دکتر بهشتی در آن زمان در مقابل گروههای چپ و التقاطی قرار داشت. بههمین دلیل نیز مجبور بود ظرفیتهای علمی خود را بالا ببرد. رقابت فیالنفسه سازندگی به وجود میآورد. اگر اجازه دهیم در عرصههای مختلف رقابت ایجاد شود با جامعه پویاتر و متعالیتری مواجه خواهیم بود. در غیراین صورت انحصار به وجود میآید و جامعه با چالشهایی مواجه میشود که امروز میبینیم. جریانهای سیاسی و کنشگران سیاسی باید خود را در بوته نقد دیگران قرار بدهند تا نقاط ضعف آنها آشکار شود تا آنها را ترمیم کنند. اگر این اتفاق رخ ندهد و همه با تملق و چاپلوسی به مقام بالاتر خود نگاه کنند کسی متوجه خطاهای خود نخواهد شد. پراید که امروز به بزرگترین قاتل ایرانیان تبدیل شده و تلفات آن احتمالا از تلفات جنگ تحمیلی بیشتر شده، بهدلیل انحصارطلبی به چنین وضعیتی رسیده است. اگر همان زمان که تولید پراید آغاز شد دو شرکت خصوصی نیز در کنار آن ساخته میشد این انحصار میشکست و این همه قربانی نمیگرفت. بدون شک کاملترین و جامعترین مجلس، مجلس اول بود که همه طیفهای فکری در آن حضور داشتند. این مجلس با رقابت طیفهای مختلف فکری شکل گرفت. با این وجود پس از این مجلس، محدودیتهایی به وجود آمد که نتیجه آن تنزل جایگاه مجلس و بحران کارآمدی آن بوده است.
در شرایط کنونی که کشور در وضعیت خطیری قرار گرفته، آیا فاصله بیشتر اصلاحطلبان از بدنه حاکمیت، تعارضهای اجتماعی و سیاسی را افزایش نمیدهد؟ آیا این وضعیت مخاطرهآمیز نخواهد بود؟
اعتراضات مردمی در گذشته به ندرت اتفاق میافتاد و اگر هم میافتد با فاصله زمانی زیادی رخ میداد. بهعنوان مثال در دهه هفتاد اعتراضاتی در راستای گرانی در برخی شهرها مانند تهران و مشهد رخ داد. اعتراض بعدی در سال 88 بود. پس از آن دیگر اعتراض جدی به معنای حضور معترضان در خیابان نداشتیم تا دیماه سال96. در این مقطع زمانی بود که دوباره شاهد اعتراض بودیم. با این وجود پس از دیماه96 زمان اعتراضات به هم نزدیک شده و ما شاهد هستیم در ماههای اخیر به دلایل مختلف در کشور اعتراض خیابانی وجود داشته است. میتوان گفت کوتاهتر شدن زمان اعتراضات به برخی نگاههای سیاسی هم برمیگردد. جامعه اگر احساس کند در تعیین سرنوشت خود در حد مطلوب تاثیرگذار است هیچگاه اعتراض نمیکند. انتخابات مانند این است که فردی را وارد باغی کنید که دارای میوههای متنوعی است که براساس ذائقه خود هر میوهای را که دوست داشت بخورد. در چنین شرایطی فرد با رضایت از این باغ خارج میشود. با این وجود اگر فرد را در فروشگاهی قرار بدهیم و تنها یک نوع میوه در اختیار وی قرار بدهیم که اغلب آنها نیز پوسیده شده، فرد با نارضایتی فروشگاه را ترک خواهد کرد. مردم ایران باید احساس کنند رأیی که به صندوق میاندازند در سرنوشت آنها تعیینکننده است. امروزه سرمایههای انسانی در کشورهای توسعه یافته مهمترین نقش را ایفا میکند. هنگامی که زمینه مشارکت مردم در انتخابات را افزایش بدهیم به همان اندازه امید رد جامعه افزایش پیدا میکند و مردم با اشتیاق بیشتری در انتخابات شرکت خواهند کرد.
شما ریشه اعتراضات اخیر را در چه مواردی میدانید؟
در سال76 همه فکر میکردند آقای ناطق نوری به ریاست جمهوری خواهد رسید. حتی رئیس دولت اصلاحات نیز فکر نمیکرد در انتخابات ریاست جمهوری به پیروزی میرسد. رأی مردم به رئیس دولت اصلاحات در سال76 ایجابی نبود ، بلکه سلبی بود. مردم بهدلیل اینکه آقای ناطق نوری در انتخابات پیروز نشود به رئیس دولت اصلاحات رأی دادند. شعار اصلی رئیس دولت اصلاحات در انتخابات سال 76 توسعه سیاسی بود و ایشان هیچشعار اقتصادی ندادند. نکته قابل توجه این است که بهترین دولت پس از انقلاب اسلامی از نظر اقتصادی همان دولتی بود که شعار اقتصادی نداد. دلیل اصلی این موضوع مشارکت بالای مردم در تصمیمات و پررنگتر شدن خرد جمعی در ایران بود. با این وجود با روی کار آمدن احمدینژاد که اختیارات دولت علنی کاهش پیدا کرد و اختیارات در بخشهای دیگر بیشتر و فضای سیاسی کشور با محدودیت همراه شد. هنگامی که فضا محدود شود و امکان مانور از مدیران گرفته شود چالشها و مشکلات جامعه بیشتر خواهد شد.
با توجه به ردصلاحیتهای صورت گرفته ارزیابی شما از آرایش سیاسی مجلس یازدهم به چه صورت است؟
انتخابات آینده به یک انتخابات دو مرحلهای تبدیل شده است. مرحله نخست اغلب اصلاحطلبان تایید صلاحیت نشدهاند و از سوی دیگر اغلب اصولگرایان تایید شدهاند. در نتیجه مردم بیشتر با یک نوع تفکر و سلیقه سیاسی در انتخابات مواجه هستند. مرحله دوم مرحلهای است که مردم باید از بین گزینههای باقی مانده انتخاب کنند. در چنین شرایطی مردم دست به هر نوع انتخابی که بزنند از بین گزینههایی خواهد بود که از کانالهای نظارتی عبور کرده است. نکته دیگر اینکه نزدیک به یک سوم نمایندگان مجلس دهم به دلایل اقتصادی و اخلاقی ردصلاحیت شدهاند. این اتفاق در نوع خود تاسف بار است. چطور ممکن است در مجلسی که قانونگذاری کشور را در اختیار دارد، یک سوم نمایندگان از موقعیت خود سوءاستفاده کرده باشند؟ اگر قرار است میزان مشارکت مردم افزایش پیدا کند باید انتخابات در یک مرحله برگزار شود و همه افرادی که دارای تخصص و تعهد لازم هستند در انتخابات حضور داشته باشند. این همان چیزی است که در قانون اساسی آمده است. واقعیت این است که جایگاه تخصصی مجلس از مجلس اول تاکنون دچار تنزل شده است. دلیل اصلی آن نیز فراهم نبودن فضای رقابت بین جریانهای سیاسی است. هنگامی که فیلتر تایید صلاحیتها محدود شده که حتی گفته می شود امام جمعه یک شهر بهدلیل عدم التزام عملی به اسلام تاییدصلاحیت نمیشود، یعنی باید در موضوع دقیق شد و اشکال کار را دید. با ردصلاحیتهای صورت گرفته مهمترین جریان سیاسی کشور یعنی جریان اصلاحات تقریبا از گردونه رقابتهای انتخاباتی کنار گذاشته شده است و گزینه کافی و دحر میانه هم برای رقابت با اصولگرایان را در اختیار ندارد. این در حالی است که اغلب اصولگرایان تایید صلاحیت شدهاند. در نتیجه رقابت انتخاباتی بین برخی از اصولگرایان است که اصولگرایی را با «ص» مینویسند و عده دیگری که آن را با «س» مینویسند؛ اختلافات در همین حد است. همه کاندیداهای انتخابات آینده خودی و اصولگرا محسوب میشوند و قرار است از بین این افراد عدهای وارد مجلس شوند.
یکدست شدن فضا چه پیامدهایی برای اصولگرایان به همراه خواهد داشت؟
بدون شک این نقطه آغاز فروپاشی اصولگرایان خواهد بود. هنگامی که با نگاهی حذفی به فضای سیاسی کشور نگاه میکنیم روزبهروز این حذفها بیشتر خواهد شد. اولین آفتی که شکل گرفت حذف افراد از صحنه بود. رئیس دولت اصلاحات شعار معروفی داشتند؛ «زندهباد مخالف من». بدون شک اگر این شعار سرلوحه کار قرار میگرفت امروز شرایط بسیار بهتر بود. در شرایط کنونی جریان اصلاحات بهدنبال گزینههایی است که بتواند لیست انتخاباتی ارائه کند. این در حالی است که اصولگرایان به جان هم افتادهاند که چه کسی در لیست قرار بگیرد. به همین دلیل احتمال اینکه اصولگرایان با چند لیست در انتخابات حضور پیدا کنند وجود دارد. اگر در فرصت باقی مانده در بررسی صلاحیتها تجدید نظر نشود، جنگ قدرت هولناکی در جریان اصولگرایی رخ خواهد داد و خودشان همدیگر را قلع و قمع خواهند کرد. هنگامی که کنشگران سیاسی مهمی مانند آقایان لاریجانی و باهنر احساس میکنند بهتر است دوباره به حوزه تقنینی کشور ورود نکنند، نشان میدهد که شرایط چگونه است. یک کنشگر سیاسی زمانی معنای واقعی خود را نشان میدهد که در بدترین وضعیت ممکن تواناییها و خلاقیتهای خود را بروز بدهد. این در حالی است که در شرایط کنونی چنین فضایی بر انتخابات آینده حکمفرما نیست.
-
دوشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۰:۵۵:۳۴
-
۳۸ بازديد
-
-
راه ترقی
لینک کوتاه:
https://www.rahetaraghi.ir/Fa/News/95626/