مبارزات انتخاباتی در سال سرنوشت ترامپ
پنجشنبه 7 فروردين 1399 - 19:06:11
|
|
راه ترقی - شرق / متن پیش رو در شرق منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست احمد عظیمیبلوریان/ آگاهی از انتخابات ریاستجمهوری در ایالات متحده آمریکا، به چند دلیل برای مردم ایران و جهان اهمیت دارد. آمریکا آخرین قدرت جهانی است که پس از چند هزار سال تجربههای تلخ و شیرین کشورداری در کره زمین به وجود آمده است؛ اگرچه مهاجرت به قاره آمریکا طبق سنت قدیم موجب تباهی و کشتار مردم بومی آنجا (موسوم به «سرخپوستان») و ازدسترفتن حقوق آنها شد. مردمان مهاجر از سراسر جهان قدیم، به قاره جدید مهاجرت کردند و در مستعمرات گوناگون آن ساکن شدند. مردم این مجموعه مستعمرات پس از صدها سال استقلال خود را از قدرتهای اروپایی به دست آوردند و آموختند که دولتها مائده آسمانی و هدیه خداوند به مردم جهان نیستند و عمر آنها جاودانی نیست. مردم دریافتند که به جای تسلیمشدن و رضایتدادن به قدرت حاکمه، باید یاد بگیرند خود و کشور خود را چگونه به بهترین وجه اداره کنند و موجبات پیشرفت جامعه خود را در مقیاس محلی و جهانی فراهم آورند. یکی از نخستین چیزهایی که مردم پذیرفتند، کوتاهکردن عمر دولتها و مشارکت فعال مردم در اداره امور بود. امپراتوریها، شاهنشاهیها و حتی امیرنشینها اعتبار مدیریت خود را از دست دادند. ایران قرن بیستم نیز پس از هزاران سال پذیرفت که شاه و شاهان، برگزیده خدا نیستند. «خدا- شاه- میهن» جای خود را به «جمهوری»های مردمی داد که رئیس آن منتخب مردم باشد و به جای مادامالعمرشدن، بتواند حداکثر دو دوره چندساله ریاست کرده و سپس راه را برای برگزیدگان دیگر مردم باز کند. در چنین روشی، رئیسجمهور یک کشور باید لیاقت و عرضه این را داشته باشد که آرمانهای مردمی را به بهترین وجه در سیاستگذاریهای بلندمدت و کوتاهمدت کشور منعکس کند. در عمر کوتاه ایالات متحده آمریکا، سیاستمداران و مدیران برجستهای مانند آبراهام لینکلن و روزولت توانستند این اهداف مردمی را تا حد خوبی محقق کنند؛ اما در همه این دویستوچند سالی که از تشکیل کشور مستقل ایالات متحده میگذرد، شمار اینگونه سیاستمداران کمتر از انگشتان دست است. در برابر آنها، شماری از رؤسای جمهور آمریکا، ذهنیتی متفاوت از اصل ریاستجمهوری داشتهاند و برخی از آنها بیشتر جذب مدل ریاست بلامنازع و متمایل به امپراتوری بودهاند. دونالد ترامپ از این نمونه است. در یادداشتهای متعددی در «شرق» در سال گذشته، به زوایای گوناگون نگرش مردم ایالات متحده و وضعیت سنتی دو حزب اصلی پرداختم. آرای مردمی در کشوری مانند ایالات متحده آمریکا -که در طول زمان از سرزمینها و فرهنگهای مختلف به این سرزمین مهاجرت کردهاند- یکسان نیست؛ بلکه در گسترهای از عقاید و آرای گوناگون پخش شده است. به عبارت دیگر، این گرایشها در زمینه اقتصادی و اجتماعی در طیفی متشکل از سوسیالیسم تا کاپیتالیسم گسترده است. در میان نامزدهای انتخابات کنونی آمریکا، برنی سندرز یک سوسیالیستدموکرات خودخوانده است که در زبان سیاسی امروز، در منتهیالیه سمت چپ محور عقاید سیاسی قرار دارد. دونالد ترامپ و مایکل بلومبرگ که نماینده سرمایهداری هستند، در سمت راست همان محور قرار میگیرند؛ با این تفاوت که بلومبرگ اصولا ترامپ را قبول ندارد. دموکراتها در نیمه چپ این محور و جمهوریخواهان در نیمه راست آن پراکنده هستند. اداره کشور بر پایه قانون اساسی آن، از سوی اعضای این دو حزب صورت میگیرد. مردم وابسته به این دو حزب -مانند دیگر شهروندان آمریکایی- عمدتا اعتقادات مذهبی دارند؛ اما میان مریدان ادیان و مذاهب برخوردی وجود ندارد. زور و توان ثروتمندان که بیشتر عضو حزب جمهوریخواه هستند و به «یک درصد والاستریت» مشهورند، از توان اقتصادی 90 درصد مردم آمریکا بیشتر است؛ اما میان ثروتمندان نیز هماهنگی وجود ندارد. مایکل بلومبرگ که 20 برابر ترامپ ثروت دارد، بهعنوان کاندیدایی دموکرات وارد کارزار انتخاباتی شد و اعلام کرد حاضر است همه ثروت خود را برای انتخابنشدن مجدد ترامپ هزینه کند که البته شانسی نداشت.رقابت انتخاباتی در این دوره با چند مشکل روبهرو است:نخست اینکه جمهوریخواهان برای حفظ سلطه خود بر نظام قانونگذاری و انتخاب دوباره ترامپ، سکوت را بر اظهارنظر ترجیح میدهند و چشم خود را بر لغزشهای آشکار ترامپ از مبانی جامعه مدنی و نظام دموکراتیک بستهاند. مصداق این موضوع را در سکوت جمهوریخواهان کنگره آمریکا در برابر اتهامات نهچندان کوچک ترامپ در ماجرای استیضاح میتوان دید. از طرفی دیگر، دموکراتها به جای انتقاد از رفتار جمهوریخواهان، به جان هم افتاده و یکدیگر را تضعیف میکنند؛ کاری که برای جمهوریخواهان معجزهای آسمانی است. دوم اینکه ترامپ برای تثبیت وضع خود در انتخابات بعدی، دست به اقداماتی میزند که به حیثیت آمریکا در صحنه بینالمللی صدمه خواهد زد؛ ازجمله این اقدامات، انجام «معامله قرن» با رژیم اشغالگر اسرائیل است. ترامپ در این معامله از گسترش سلطه اسرائیل در سرزمین فلسطین حمایت میکند. تقریبا همه کشورهای منطقه با این تجاوز اسرائیل مخالفاند؛ اما ترامپ با این حرکت، بسیاری از یهودیان آمریکایی را که واجد شرایط شرکت در انتخابات هستند، در حمایت از خود به صف کرده است. پشتیبانی ترامپ از حفظ وضع موجود در ایالات زغالسنگخیزی مانند ویرجینیای غربی نیز آرای این ایالات را در انتخاب بعدی ریاستجمهوری تضمین کرده است. شعارهای عوامفریبانه ترامپ، حمایت از صنعت استخراج زغالسنگ و حفظ شغل بسیاری از معدنچیان فقیر این ایالات است؛ با وجودی که خود او نیز میداند که دوران رونق زغالسنگ سر آمده و این صنعت سالهاست در سراشیبی سقوط قرار گرفته است. حمایت دولتی از این صنعت که برای جذب آرای انتخاباتی انجام شده، به طور مستقیم باعث آلودگی محیط زیست و افزایش گازهای گلخانهای میشود و بیتوجهی آشکاری به پیمان بینالمللی کیوتو است. زیانی که از آن به محیط زیست و جامعه جهانی وارد میشود، نهفقط به اسم ترامپ؛ بلکه به نام کل کشور آمریکا نوشته میشود.خودداری سنای آمریکا از پذیرش شهادت جان بولتون درباره نقش ترامپ در ماجرای کمک تسلیحاتی به اوکراین نیز نمونه دیگری از زدوخوردهایی است که در راستای تثبیت ترامپ در انتخابات بعدی انجام شد. جمهوریخواهان موفق شدند جلوی موفقیت پروژه استیضاح ترامپ را بگیرند؛ به این امید که او مشکلی برای شرکت در دوره دوم زمامداری خود نداشته باشد. رویدادهای انتخاباتی در این دوره را چندان نمیتوان پیشبینی کرد؛ اما رقبا کار خود را میکنند. آنچه مسلم است، این است که هرکدام از دو حزب، نهایت تلاش خود را میکند که قافیه را نبازد.گزارش سالانه ترامپ به کنگره آمریکا در 16 بهمن سال گذشته، گویای چند نکته بسیار مهم در رفتار او و روابط میان احزاب جمهوریخواه و دموکرات بود. نخست اینکه بیشتر اظهارات ترامپ درباره موفقیتهای بهدستآمده در دوران سهساله ریاستجمهوری او، اغراقآمیز یا اهانتآمیز نسبت به تاریخ آمریکاست. او گفت که پیشرفتهای اقتصادی در سه سال گذشته در تاریخ آمریکا بیمانند بوده است. به صورت غیرمستقیم خود را بهترین رئیسجمهور آمریکا خواند. دوم، حالت قهر و بیحرمتی او به نانسی پلوسی و واکنش خانم پلوسی در پارهکردن متن سخنرانی ترامپ، نهتنها هیچ نشانی از مسئولیت مشترک دو حزب دموکرات و جمهوریخواه در اداره کشور نداشت؛ بلکه نشاندهنده بزرگترین شکاف میان احزاب سیاسی آمریکا از پایان جنگ جهانی دوم به این سو است. سومین نکته، باز هم اشاره ترامپ به شهادت سردار سلیمانی و ابراز علاقه به مذاکره بدون قیدوشرط با ایران است؛ اما نمیگوید که شدیدترین فشار اقتصادی را به ایران وارد کرده است. مگر فشار چیزی غیر از اعمال شرط و شروط است؟حمله مستقیم و غیرمستقیم ترامپ به اوباما بیشتر از اینکه انتقاد از سیاستهای اوباما درباره پیمان «نفتا» باشد، مایه نفرت نژادپرستی داشت. با وجود اینکه 60 سال از قیام مارتین لوترکینگ و جاافتادن عبارت «آمریکایی آفریقاییتبار» میگذرد، او از واژه «سیاه» برای خطاب به مردم بیگناه آفریقاییتبار استفاده کرد.این را که سرنوشت ترامپ در سال 2020 / 1399 چه خواهد شد، هنوز به دقت نمیتوان پیشبینی کرد. سنای آمریکا به طرح استیضاح ترامپ واکنش منفی نشان داد و ترامپ قاعدتا باید خود را برای انتخابات دور دوم ریاستجمهوری ایالات متحده آماده کند. در کلیات امر، زدوخورد کاندیداهای حزب دموکرات برای ریاستجمهوری، به سود ترامپ خواهد بود؛ مگر اینکه حزب دموکرات استراتژی انتخابات خود را اصلاح کند؛ بهاینترتیب که کاندیداهای حزب مزبور به جای اتلاف انرژی و منابع مالی برای مبارزه با یکدیگر، تلاش خود را بر افشاگری بازیهای ترامپ متمرکز کنند. تا دو ماه پیش تصور میشد اهرم قوی دموکراتها در این دوره در دستان بلومبرگ، شهردار سابق نیویورک است. برخی بر این باور بودند که او با امکانات مالی درخورتوجه و تعهدی که برای برکناری ترامپ دارد، میتواند موجبات پیروزی دموکراتها را فراهم کند. حال با مشخصشدن نتیجه «سهشنبه بزرگ» و شدتگرفتن رقابتها بین جو بایدن و برنی سندرز، باید از هماکنون رقابت نهایی را میان ترامپ و فرد پیروز از بین این دو نفر تصور کرد که کفه ترازو به سود جو بایدن، چهره کهنهکار دموکراتها و معاون اوباما است.
http://www.RaheNou.ir/fa/News/103737/مبارزات-انتخاباتی-در-سال-سرنوشت-ترامپ
|