راه ترقی
چرا روحانی در ماجرای مک‌فارلین پول نداد؟
سه شنبه 6 خرداد 1399 - 22:57:07
راه ترقی - روزنامه سازندگی / متن پیش رو در سازندگی منتشر شده و انتشار آن در آخرین خبر به معنای تایید تمام یا بخشی از آن نیست
سال‌ها پس از حذف محسن کنگرلو از مذاکرات مک‌فارلین به علت خلف وعده آمریکا و فروش تجهیزات خراب به ایران او از حسن روحانی انتقام می‌گیرد
سمیرا دردشتی/ محسن کنگرلو در آغازین روزهای بحران کرونا در ایران پس از یک دوره بیماری در ششم اسفند بر اثر بیماری تنفسی در بیمارستان پارس از دنیا رفت. وی طی سال‏های اخیر و متعاقب فاش شدن نقش کلیدی که در ماجرای مک ‏فارلین داشت، همواره از سوی رسانه‏ ها مورد توجه قرار می‏گرفت. با این همه مصاحبه تصویری «حسین دهباشی» در مجموعه «خشت خام» که مدتی پس از درگذشت وی و در تعطیلات نوروزی انتشار پیدا کرد، حرف و حدیث‏های بسیاری را به دنبال داشت. در این گفت‌وگو تصویر یک مأمور اطلاعاتی زبردست که لاجرم انتظار می‏رفت از پیچیدگی‏های شخصیتی و ویژگی‏های خاص چنین فردی تبعیت کند، به میزان قابل ملاحظه ‏ای سقوط می‏کند. کنگرلو البته معتقد است برای تاریخ سخن می‏گوید. او الگوی دوران کودکی خود را عموی بزن بهادرش می‏داند که از لوتی‏های ورامین بود و یک‏بار پس از دستگیری آن‏قدر شکنجه شده بود که جان می‏سپارد.
او به تبع همین رفتار عموی مورد علاقه خود که با عاملان حکومت شاه دست به گریبان می‏شد، از کودکی علاقه داشت برای براندازی حکومت به خشونت متوسل شود. همین علاقه موجب شد که طی سال‏های نزدیک به انقلاب در کنار دیگر گروه‏هایی که فعالیت مسلحانه را در دستور کار خود قرار داده بودند، گروهی به نام «فجر اسلام» تأسیس کند. این گروه که کسانی مانند شهید بیک‏زاده، شهید بروجردی و عبدالله جعفرزاده با آن همکاری داشتند، اقدامات گوناگونی انجام دادند که مهم‏ترین آن‏ها‏ بمب‏گذاری رستوران خانسالار بود که منجر به کشته شدن دست‌کم پنجاه نفر شد که بیشترشان اتباع آمریکا بودند.
او در سال 1361 کار خود را به عنوان مشاور اطلاعات و امنیت آغاز کرد و این آغاز یک دوران کشمکش با دیگر نیروهای انقلابی بود. گروه فجر اسلام که بخش اعظم آن‏ها در سپاه به فعالیت خود ادامه دادند، مورد تأیید محسن رضایی فرمانده سپاه نبود. از طرفی شخص کنگرلو دیدگاه‏های خود را به طیف محمد منتظری و امثال جلال‏ الدین فارسی که به اعتقاد او رویکرد امتی به جای ملتی داشتند، نزدیکتر می‏دید و این دیدگاه‏ها را در تضاد با امثال شهید چمران که آنان را بی‏ اطلاع از اصول نظامی و امنیتی ارزیابی می‏کند می‏داند.
‌ در جست‌وجوی سلاح
تقابل فکری و ایدئولوژیک در رابطه با چگونگی تداوم مسیر انقلاب با شروع جنگ تا حدودی فروکش می‏کند و همه این نیروها اگرچه همچنان بر مسیرهای مورد تأیید خود نظر داشتند اما ناگزیر باید در خدمت یک هدف یعنی پیروزی در جنگ قرار می‏گرفتند. کنگرلو در روزهای کمبود سلاح در ایران برای ادامه جنگ ناگهان به یک نیروی تأثیرگذار مبدل می‏شود. وی از طریق یک شیخ به نام ملکی که طی آن سال‏ها به منظور نظارت بر ذبح اسلامی طیور از سوی وزارت بازرگانی در فرانسه حضور داشت و مدتی بعد به دنبال یک رسوایی اخلاقی از خدمت در این وزارتخانه جدا و در آن کشور ماندگار شده بود، با فردی به نام قربانی‏فر که دلال بود آشنا می‏شود. قربانی‏فر پیش‏تر یکی از عوامل کودتای نقاب در پایگاه نوژه همدان بود و حکم اعدام داشت اما موفق شده بود بعد از کودتا از کشور فرار کند. وی همچنین پیش از انقلاب مالک یک شرکت کشتیرانی بود که سرمایه‏ گذاران آن دولت‏های اسرائیل و آمریکا بودند.
از آن‏جاکه ملکی و قربانی‏فر هر دو در پاریس بودند و تلاش داشتند به نحوی سوابق پیشین را از میان ببرند، با یکدیگر آشنا شده و قربانی‏فر اطلاعاتی را پیرامون اقداماتی که توان انجام آن را دارد، در اختیار ملکی قرار می‏دهد و این اطلاعات به واسطه جلال‏ الدین‏ فارسی در لبنان از ملکی دریافت می‏شود و به کنگرلو می‏رسد. به این ترتیب این حلقه ارتباطی تکمیل شد و کنگرلو برای اطمینان از عملکرد قربانی‏فر او را به ایران می‏آورد و مدت ده روز توسط یونسی که رئیس وقت دادسرای ارتش مورد بازجویی قرار می‏گیرد که ظاهرا اطلاعات درستی را بیان می‏کند. کنگرلو توضیح می‏دهد که پیش از آن‏که قربانی‏فر پیدا شود بسیاری از قطعات مورد نیازمان برای هواپیما را که در آن زمان هیچ کشوری به ما نمی‏فروخت از پاکستانی‏ها می‏خریدیم. برای بسیاری دیگر از مایحتاج نظامی ما دردسرهای بسیاری داشتیم و اغلب کسانی‏که پول می‏گرفتند که از بازارهای جهانی سلاح‏های مورد نظر کشور را تهیه کنند، توسط دلالان بین‏ المللی مورد کلاه‏برداری قرار می‏گرفتند.
این روند در نهایت پس از یک دوره مذاکرات با آمریکایی‏ها به رهبری الیور نورث در هتل شرایتون فرانکفورت که کنگرلو از طرف ایران در آن حضور داشت به فروش اولیه 500 موشک به ایران انجامید. آمریکایی‏ها در جریان این مذاکرات خواستار استفاده از نفوذ ایران به منظور آزادسازی گروگان‏هایی بودند که توسط نیروهای حزب ‏الله در خاک لبنان زندانی شده بودند و البته اصرار داشتند برای پیروزی دولت در انتخابات بعدی همه گروگان‏ها یکجا آزاد شوند که امکان فعالیت تبلیغاتی پیرامون آن فراهم آید. با این حال در ایران چنین اعتمادی به آمریکا وجود نداشت و به‌طور مثال میرحسین موسوی و آیت‏ الله خامنه‏ ای که در آن مقطع به عنوان نخست‏ وزیر و رئیس‌جمهور فعالیت می‏کردند، مخالف رابطه با آمریکا بودند. با این همه آمریکایی‏ها برای جلب رضایت و اعتماد ایران هیئتی را به سرکردگی «رابرت مک فارلین» مشاور امنیت ملی رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا رونالد ریگان راهی ایران کردند تا این گروه آن‏گونه که کنگرلو می‏گوید به عنوان تضمین آزادی گروگان‏ها قرار گیرند. مک‏ فارلین البته از بدو ورود مورد استقبال قرار نگرفت. ظاهرا قرار بود کنگرلو برای استقبال از او به فرودگاه برود که به گفته خود خواب می‏ماند و با بیش از دو ساعت تأخیر به فرودگاه می‏رسد. نیروهای آمریکایی به هتل منتقل می‏شوند و این امر آغاز یک رشته فعالیت‏های ناهماهنگ و سردرگم برای چگونگی برخورد و مذاکره با آن‏ها بود که در نهایت به عصبانیت و نارضایتی مک‏ فارلین و خروج وی از ایران می‏انجامد. او بعدها در کتابش می‏نویسد که اگر برای تجارت پوست به روسیه می‏رفتیم بیشتر مورد استقبال قرار می‏گرفتیم تا آنکه برای تجارت اسلحه راهی ایران شدیم و البته کنگرلو در این زمینه اعتقاد دارد که اگر الیور نورث ریاست هیئت آمریکایی را بر عهده داشت با توجه به صبوری بیشتر او و تمایلی که برای برقراری ارتباط داشت، این مذاکرات به شکست نمی ‏انجامید و نیروهای تصمیم ‏گیرنده در ایران بالاخره پس از چند روز می‏توانستند به یک جمع‏ بندی برسند.
‌ هم ‏داستانی رضایی و روحانی
کنگرلو در این گفت‌وگو از دو دسته مخالفت‏ها با روند فعالیت خود در برقراری ارتباط با آمریکایی‏ها سخن می‏گوید و تلاش دارد ناکامی مذاکرات را به این دو روند نسبت دهد. در یک مورد از کارشکنی شخص محسن رضایی سخن می‏گوید که ظاهرا رویکرد مثبتی نسبت به او نداشت و پس از جلسه اول که به نوعی لحن صحبت کنگرلو به دلخوری مک ‏فارلین انجامیده بود، تلاش می‏کنند او را از روند مذاکرات حذف کنند و وحیدی و وردی‌نژاد به عنوان نیروهای سپاه ابتکار عمل بیشتری در دست می‏گیرند. وی شخص دیگری را در این زمینه همدست محسن رضایی می‏داند که البته اشاره دارد به لحاظ راهبردی مسیر مجزایی داشتند. این فرد حسن روحانی بود که در آن زمان ریاست کمیسیون دفاعی را بر عهده داشت. به گفته کنگرلو «روحانی در آن مقطع مسئولیت امور مالی را عهده ‏دار بود و پرداخت پول به قربانی‏فر از کانال او صورت می‏گرفت. درست در زمانی که آمریکایی‏ها در ایران مذاکرات را دنبال می‏کردند، آقای روحانی حاضر به پرداخت پول قربانی‏فر برای 500 موشک خریداری شده، نمی‏شود و به این ترتیب ضربه جبران‏ ناپذیری به مذاکرات زده می‏شود که در جریان آن علاوه بر آنکه اعتماد آمریکایی‏ها سلب شد، قربانی‏فر برای زنده کردن پول خود طی نامه ‏ای روند وقایع را برای آیت ‏الله منتظری که تا آن‏ هنگام به عنوان قائم‌مقام رهبری در جریان مذاکرات قرار نگرفته بود، شرح می‏دهد.» کنگرلو نمی‌گوید که تجهیزات ارسالی آمریکایی‌ها کار نمی‌کرده و خراب بوده‌اند و برخلاف تعهدات از اسرائیل آمده بودند و به همین علت ایران کنگرلو را از مذاکرات حذف می‌کند. متعاقب این امر ماجرا از طریق سیدمهدی هاشمی به روزنامه الشراع لبنان کشیده شد و امام به هاشمی رفسنجانی دستور می‏دهند که ماجرا را برای مردم توضیح دهند. اما این تصمیم، تصمیمی نبوده است که روحانی رأسا اتخاذ کرده باشد بلکه در یک فرایند جمعی آن زمان چنین تصمیمی اتخاذ می‏شود. در فاصله پنج ماهی که از خروج مک فارلین از ایران تا فاش شدن موضوع می‏گذرد مذاکرات ایران با آمریکایی‏ها برای خرید سلاح ادامه داشته است اما کنگرلو که هم نیروهای داخلی چندان مایل به نقش ‏آفرینی شخصی وی در این جریان نبودند و هم رابط خود قربانی‏فر را به جهت عدم پرداخت پول از دست داده بود تقریبا از روند معاملات آتی حذف می‏شود. و اینک پس از چند دهه از مذاکره‌کنندگان انتقام می‌گیرد.

http://www.RaheNou.ir/fa/News/128078/چرا-روحانی-در-ماجرای-مک‌فارلین-پول-نداد؟
بستن   چاپ