راه ترقی
«نیمه»؛ داستان قرابت ایرانی‌ها و عراقی‌ها از جنگ تحمیلی تا پیاده‌روی اربعین
دوشنبه 28 مهر 1399 - 8:59:47 AM
ایرنا

راه ترقی- خاطرات هشت سال دفاع مقدس را می توان به رودی تشبیه کرد که همچنان در زندگی مردم جریان دارد و نویسندگان و پژوهشگران با آثار خود تلاش می کنند تا دوران هشت سال دفاع مقدس نه تنها از خاطر مردم محو نشود که هر چه بیشتر در زندگی ایرانیان اثرگذار بوده و قدردان مجاهدت ها و از خودگذشتگی های ایثارگران و دلاورمردان آن سال ها باشند. 

کتاب نیمه نوشته بهاره شریفی از آن دسته کتاب‌هایی است که با موضوع دفاع مقدس نوشته شده ولی با داستانی متفاوت و جالب.‌ این کتاب که در سال گذشته به همت موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در 300 صفحه منتشر شده، داستانی مناسب نوجوانان است تا با حال و هوای دوران جنگ تحمیلی و مسائل آن دوره بیشتر آشنا شوند.

شریفی که تاکنون 700 افسانه ماورالنهر را مربوط به شرق دریای خزر گردآوری و 80 برنامه نیز در رادیو نمایش اجرا کرده، می گوید تاجیکستان و افغانستان همچون پاره تن اوست و اکنون نیز در حال نوشتن رمانی درباره یک زن مهاجر افغانستانی است.

شریفی درباره علت دست به قلم شدن و نوشتن رمانی با موضوع دفاع مقدس گفت: موزه دفاع مقدس نامه‌ای به انجمن نویسندگان کودک و نوجوان نوشت و درخواست کرد تا تعدادی از نویسندگان رمان و داستان کوتاه را برای نوشتن داستان درباره دفاع مقدس برای کودکان و نوجوانان معرفی کند و بنده به عنوان یکی از نویسندگان معرفی شدم.

یک‌سوم آخر کتاب را قهرمانان نوشته‌اند

وی که در سن 20 سالگی سردبیری مجلات رشد و سروش کودکان را تجربه کرده و زمانی هم مسئول صفحه کودک و نوجوان روزنامه اطلاعات بوده، افزود: کار من بیشتر در حوزه کودک و نوجوان است و اگرچه برای بزرگسالان نیز کار کرده‌ام؛ دغدغه اصلی من حوزه کودک و نوجوان است.

شریفی افزود: اثری که خود نویسنده را خوشحال نکند، نمی تواند دیگران را خوشحال کند. بنابراین وقتی مهندسی داستانم تمام شد، دیگر نتوانستم از بند آن رهایی پیدا کنم و لذا مشغول نوشتن داستان شدم. شاید دو سوم رمان را من نوشته باشم ولی یک سوم آخر آن را قهرمانان رمان نوشته اند و این تجربه ای بود که برای اولین بار آن را لمس می کردم.

صحبت از تکلیف و وظیفه شد که شریفی گفت: دوست ندارم از عبارت های تکراری استفاده کنم و بگویم ما هنوز دینمان را به شهدا ادا نکرده ایم؛ اما می‌توانم بگویم نوشتن این کتاب را وظیفه خودم دانستم. شاید دیگر کتابی با موضوع دفاع مقدس ننویسم اما این کتاب را دوست دارم.

وی با بیان این که برخی خوانندگان کتاب نیمه از کشش های خوب آن تعریف کردند، افزود: شاید یکی از دلایل کشش کتاب این است که نسل ما در جریان انقلاب و جنگ قرار گرفت و تمام حوادث را با تمام وجود احساس می کرد. به همین دلیل بسیاری از آنچه را در این رمان آورده‌ام، دوباره خاطراتم را زنده کرد.

شریفی درباره هدف خود از نوشتن این رمان گفت: تمام تلاشم این بود به نوجوانان و جوانان القا کنم که این جنگ تحمیلی فقط برای ما مردم ایران نبود بلکه برای مردم عراق هم بود. آنها عموزاده های ما هستند. آنها از ریشه و خون و تبار ما هستند و ما آنها را دوست داریم.

وی گریزی هم به کتابش زد و گفت: هنگام نوشتن کتاب برای اولین بار متوجه شدم بین ما و آنها یعنی مردم عراق مرزی وجود ندارد. چون بسیاری مردم غرب ایران و شرق عراق به خانه های همدیگر می روند. یعنی برخی از عراق به ایران می آیند و گروهی هم از ایران به عراق می‌روند و گویی مرزی وجود ندارد و این عنصر زیبا و جادویی دستمایه یک داستان دراماتیک شد، این فرامرزی بودن ایرانیان و عراقی ها زنگ اولیه را برای من به صدا درآورد.

داستانی از جنگ تحمیلی تا پیاده‌روی اربعین

شریفی درباره کتابش گفت: داستان از این قرار است که یک دختر کرد عراقی با پدرش به خانه عمویش به مهمانی می رود که منزل عموی دختر در گورسفید کرمانشاه است و عبور آنان از منطقه گورسفید با اولین روز تهاجم و بمباران ارتش بعثی همزمان می شود و در جریان این بمباران پسر عموی این دختر که در همان منطقه چوپانی می کرده، زخمی شده و نیمی از بدنش از کار می افتد.

وی افزود: بعد از معالجه و درمان متوجه می‌شوند که نیمی از بدن این پسر از کار افتاده و از آن تاریخ این پسر به خود می گوید «نیمه» یعنی من انسان کاملی نیستم. این دختر که دلداده پسر عموی خود بود با او ازدواج می کند در حالی که دختر، تمام قوم و خویش را از دست داده و فقط عمویش در این شهر حضور دارد. آنها دو کودک را که فرزندان خود نیستند، بزرگ می کنند و داستان به اینجا می‌رسد که این دختر نیمی از پسر را تشکیل می دهد و او را کامل می کند ولی در همان روزهایی که که جنگ رخ داده بود برای این پسر هنوز مشخص نبود که آیا او یک سرباز عراقی را کشته یا پیرزنی که کنارش بوده این کار را کرده است.

در فصل آخر کتاب به پیاده‌روی اربعین می رسیم که این دختر حالا یک مادر بزرگ شده و نوه اش او را بی بی صدا می کند. وقتی در مسیر راهپیمایی قرار می گیرد، تصاویر بسیاری را روی دیوار خانه های عراقی می بیند که شهدای جنگ بودند و همان پسر از خود می پرسد که کدام یک از آنان را کشته است در حالی که به او گفته بودند یک پیرزن آن سرباز عراقی را کشته است.

وی اضافه کرد: من خواستم این جنبه درام را در داستانم به تصویر بکشم تا نوجوانان و جوانان ببینند زخم کشتن و بی دفاع بودن به راحتی خوب نمی شود. رمان نیمه، داستان شخصیتی است که مانند بسیاری جوانان و نوجوانان دوره ما در جنگ بزرگ و مبارز نامیده می شوند.

شریفی گفت: من مخالف بازی های رایانه‌ای نیستم و معتقدم کودک باید بازی کند ولی بسیاری اپلیکیشن های بازی دارای مشکل هستند. چون این بازی ها که صحنه های جنگ و خشونت را ترویج می کند، باعث عصبی شدن کودکان و نوجوانان می شود. محور این بازی ها کشتن و از بین بردن است و گویی قرار است یک نسل جنگجو را به وجود آورند که دائم اسلحه در دست داشته باشند و دیگران را بکشند و پس از کشته شدن به آنها جانی دوباره داده شود و از جاهایی که معلوم نیست کجاست، حمایت شوند.

جنگ با دفاع تفاوت دارد

وی که معتقد است جنگ با دفاع تفاوت بسیاری دارد، اضافه کرد: انواع موجودات هستی حق دفاع از داشته های خود دارند و من تلاش کردم تا کودک و نوجوان متوجه شود که دفاع لازم است ولی لازم نیست همیشه بجنگد. یعنی چه دلیلی دارد که وقتی در کنار هم هستیم، مدام تفکر جنگجویانه داشته باشیم. به همین دلیل در پشت جلد کتاب نوشتم جنگ به بزرگترها یادآوری می کند که چه چیزهایی را می خواستند ولی به کودکان و نوجوانان می گوید که چه چیزهایی را می توانند نخواهند.

شریفی درباره نقش زنان در هشت سال دفاع مقدس گفت: نگاه به دفاع مقدس موضوعی نیست که آن را زنانه و مردانه ببینیم و باور دارم هر حرکتی که در جهان هستی اتفاق می افتد، به واسطه همراهی زن و مرد در کنار هم است. زن و مرد هیچگاه در مقابل یکدیگر نیستند و حضورشان لازم و ملزوم است و هر جایی که به بهانه ای این دو را از هم جدا کرده اند، هیچ کاری پیش نرفته است.

وی افزود: اگرچه حقوق و داشته ها باید مطرح شود، به منزله مغفول ماندن یکی در ذهن دیگری نیست و در این میان فقط عده ای از این آب گل آلود ماهی گرفته اند. زنان ما همچون مردان در دفاع مقدس نقش های بسیاری داشتند و نه فقط در پشت جبهه که دوشادوش مردان بودند و این موضوع وارد سینمای ایران شده و رمان های بسیاری نیز نوشته شده است. طبیعی است جنگ، حضور مردان را می طلبد، ولی زنان نیز در پشت جبهه به تربیت فرزندان مشغول شده و تدارکات مردان را فراهم می کردند.


http://www.RaheNou.ir/fa/News/183111/«نیمه»؛-داستان-قرابت-ایرانی‌ها-و-عراقی‌ها-از-جنگ-تحمیلی-تا-پیاده‌روی-اربعین
بستن   چاپ