راه ترقی
چون بالش زر نیست، بسازیم به خشتی
چهارشنبه 12 تیر 1398 - 8:13:57 AM
ایرنا

راه ترقی- ویدیوی منتشر شده از ماجرای بالش بیمار و وزیر بهداشت، مشت نمونه خروار وضعیت بیمارستان های کشور از پایتخت گرفته تا بیمارستانی در استان کرمان است. وضعیتی که از هتلینگ تا برخورد پرسنل با بیماران را در بر می گیرد و بهانه اولیه آن، عدم پرداخت مطالبات و مواردی از این دست عنوان می شود. این در شرایطی است که در سال های آغاز طرح تحول سلامت، بسیاری از انتقادات به این شدت نبود و پس از تعویق در پرداختی ها که آن هم نه به خاطر عملکرد وزارت و وزیر بهداشت وقت، بلکه به خاطر عدم تخصیص به موقع منابع بود، فتیله انتقادات بالا رفت و شعله ور شد.

این ویدیو بازدید سعید نمکی از بیمارستان امام علی رودان در استان کرمان را به نمایش گذاشته و آن هم به این دلیل که در سال های اخیر با نهادینه شدن تفکری در روابط عمومی وزارت بهداشت مبنی بر اینکه انتشار این جنس ویدیوها می تواند عملکرد وزارت بهداشت را بهتر به نمایش بگذارد، پخش شده است. ویدیو دو نظر کاملاً متفاوت را ایجاد کرده است؛ یک نظر ویدیو را با زاویه دیدی کاملاً معمولی تحلیل می کند و می گویند سعید نمکی نقش بازی کرده است. این در شرایطی است که دیالوگ های وزیر در مواجهه با توضیحات شخصی که احتمالاً مدیر بیمارستان است، این ذهنیت را ایجاد نمی کند. دیالوگ های نمکی در این صحنه «یعنی چی میاری مرد حسابی؟»، «من که اومدم تو باید بیاری؟ یعنی چی این حرف؟» و «آبروی مملکت را به خاطر یک بالش می برید شما این جور جاها؟» است. اینجای ماجرا مخاطب هوشمند به لرزش و نازک شدن صدای نمکی توجه می کند. دیالوگ هایی که هیچکدام حداقل تمرین شده به نظر نمی آیند و اصولاً ساخت ویدیوی کارگردانی شده با این سوژه، دقیقاً حرکت بر لبه تیز تیغ است و به هیچ عنوان منطقی نیست.

دیدگاه دوم درباره این ویدیو کمی ظریف تر نظر می دهد و می گوید که آیا نبود بالش مهمتر از دارو و تجهیزات پزشکی است؟ موضوعی که باز هم جای تحلیل دارد و باید گفت که وجود بالش، دارو و تجهیزات پزشکی هر کدام دقیقاً در جای خود اهمیت دارد. این در شرایطی است که بدانیم کیفیت مواردی مانند فضای شخصی بیمار و لوازمی که به او داده می شود و غذای بیمار در میزان افزایش رضایت مندی او بسیار تاثیر دارد.

دیالوگ قابل توجه دیگر نمکی این است: «مگر اینجا خدمتکار نداریم؟» وزیر بهداشت وقتی این جمله را می گوید که یک خانم می گوید بالش ها را همراهان بیمار با خود می برند و نمکی واکنش نشان می دهد که «یعنی چی می برند؟» تجربه شخصی ام از بستری کردن پدرم در یکی از بیمارستان های پایتخت این بود که در اورژانس آن بیمارستان جنرال تقریباً کسی پاسخگوی وجود یا عدم وجود بالش و پتو و مواردی از این دست نبود و تنها خدمتکار آن اورژانس هم راهنمایی ام کرد به اتاقی که چند ده متر آن طرف تر قرار داشت و گفت: «خودت برو از اون اتاق بردار.» بگذریم از بوی نامطبوع پتوها و اتاق مذکور.

به هر حال نمونه عینی این ویدیو را می توان با یکی دو شب ماندن در بیمارستان های کشور با چشم خود دید و اینجاست که می توان به اهمیت تشکیل شورای نظارت بر ارزیابی خدمت رسانی به بیماران بیشتر پی برد. دستوری که سعید نمکی در 21 بهمن ٩٧ داد و حتی بازه زمانی یک هفته ای برای انجام آن تعیین کرد، اما زیرمجموعه او هنوز این اقدام را عملیاتی نکرده است.

نکته جالب توجه دیگر در ماجرای بالش و بیمارستان رودان این است که چطور مدیر بیمارستانی که برای حضور وزیر احیاناً حاضر است مبالغ زیادی را برای چاپ بنر و تبریک و غیره هزینه کند، اما پیگیر وضعیت حداقلی بیماران نیست؟ آیا وقت آن نرسیده که ناظران حوزه درمان در دانشگاه های علوم پزشکی را بازخواست کرد که چرا منتظر آمدن وزیر هستید تا دستی به سر و گوش بیمارستان ها بکشید و نظارت ها را برای خدمت رسانی به بیماران بیشتر کنید تا آبروی تان به این راحتی نرود؟ آیا در این ماجرا کسی از رئیس دانشگاه علوم پزشکی کرمان سوال کرده است یا همچنان به دنبال حاشیه هایی هستیم که پر رنگ تر از متن تحویل فضای مجازی بدهیم؟

فارغ از وضعیت بیمارستان ها باید به ادبیات و شخصیت سعید نمکی نیز توجه کرد؛ شخصی که در آخرین جمله هنگام کسب رای اعتماد در مجلس خواند «پیش از تو من از جرقه می‌ترسیدم / این جرئت تن زدن به آتش از توست» و بعد راه ساختمان ایوانک را در پیش گرفت و اتفاقاً در برخورد با خبرنگاران و مردم نگاه بالا به پایین ندارد و اگر ببیند کسی که در جایی منصوب کرده، نمی تواند کاری از پیش ببرد، خودش به میدان می رود. این یعنی سعید نمکی شاعر و رفتار شخصی او را نباید جداگانه از شخصیت وزارت او دید و فراموش کرد که معاون سابق سازمان برنامه و بودجه عطای این سازمان را به لقای وزارت بهداشت بخشیده است. نمکی در شرایطی این مسئولیت را قبول کرده که وضعیت تحریم ها به مراتب سخت تر از گذشته شده و بر خلاف آنچه گفته می شود، دارو و تجهیزات پزشکی نیز به علت مشکلات در نقل و انتقال پول دچار تحریم است.

وظیفه رسانه و خبرنگار سلامت در شرایط فعلی کشور چیزی جز این نیست که وضعیت بیمارستان ها و بهداشت و درمان را به نفع مردم ببیند، اما سوالی که مطرح می شود این است که آیا نمی شود مطالبه گری از وزارت بهداشت را انجام داد و در عین حال به زخم مردم نمک نپاشید؟ آیا نمی شود از مطالبه گری وزیر از زیرمجموعه خود در راستای حق الناس خوشحال شد و در عین حال ماجرای بالش را با دارو مقایسه نکرد؟ آیا این سوال را می توان مطرح کرد که بازتاب نبود بالش در یک بیمارستان دولتی در رسانه های آن ور آبی چه می توانست باشد و آیا نمی شود این حداقل ها را از محل چاپ بنرها و تبریک ها تامین کرد و بهانه کمبود بودجه نیاورد؟

همه این ماجرا در شرایطی اتفاق افتاد که آن بیمار احتمالاً اعتراضی برای عدم وجود بالش نداشت و شاید به قول حافظ با خود خوانده بود: «در مصطبه عشق تنعم نتوان کرد / چون بالش زر نیست بسازیم به خشتی».


http://www.RaheNou.ir/fa/News/69360/چون-بالش-زر-نیست،-بسازیم-به-خشتی
بستن   چاپ