راه ترقی
حضور خانم‌ها در تسخیر لانه «حضور واقعی» بود
چهارشنبه 15 آبان 1398 - 11:41:22
راه ترقی - khamenei.ir / واقعه‌ی تسخیر لانه‌ی جاسوسی آمریکا در ایران در آبان ماه 1358 را می‌توان یکی از نقاط عطف تاریخ معاصر ایران دانست. اهمیت و عظمت این حادثه به صورتی بود که حضرت امام خمینی (ره) آن را با عنوان «انقلاب دوم» نامیدند. تعداد زیادی از دانشجویان انقلابی در این حرکت ضداستکباری مشارکت داشتند که روایت هر یک از آنها از این واقعه، می‌تواند نکاتی جالب را پیش‌رو قرار دهد. خانم فائزه مصلحی یکی از دانشجویان حاضر در حرکت تسخیر لانه‌ی جاسوسی آمریکا در آبان 58 در گفتگو با بخش زن و خانواده پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR «ریحانه»، روایت خود از این واقعه را بیان کرده است. تبیین نوع نگاه مردم به حضور استعماری آمریکایی‌ها در ایران و همچنین نوع فعالیت‌ها و اقدامات دانشجویان خانمِ حاضر در این ماجرا از نکات خواندنی این گفتگو است.
* مهم‌ترین دلایل تسخیر سفارت آمریکا چه مواردی بودند و چطور این انگیزه در دانشجویان شکل گرفت؟
در مورد مهم‌ترین دلایل تسخیر لانه‌ی جاسوسی می‌شود اشاره کرد به ملاقات برژینسکی با مهندس بازرگان به عنوان رئیس دولت موقت. مهم‌تر از آن هم پذیرش شاه از سوی آمریکا به عنوان این که می‌خواهند او را مداوا کنند و باید از او حمایت پزشکی بشود. مشخص بود که آمریکا می‌خواهد از مهره‌ی خودش حمایت کند؛ مهره‌ای که 25 سال سیطره‌ی کامل آمریکا بر ایران با کمک این مهره، مردم ایران را بسیار ناراحت کرده بود و‌ ناخشنود بودند. آمریکا با پذیرش شاه به نوعی اعلام حمایت کرده بود از کسی که سال‌های سیاهی را در ایران رقم زده بود و این برای مردم ایران قابل قبول نبود. او باید به دست دادگاه سپرده می‌شد. قبل از آن هم آقای بازرگان در الجزایر که رفته بودند برای یک کنفرانسی، آن‌جا با ‌آقای برژینسکی مشاور امنیت ملی آمریکا ملاقات ‌کرده بودند و این خیلی ناراحت‌کننده بود که بعد از انقلاب اولین دولتی که سر کار آمده و انقلاب اسلامی را نمایندگی می‌کند، با نماینده‌ی آمریکا ملاقات کند. متعاقب آن هم دولت بازرگان اعلام کرده بود که سیاست ‌ما سیاست گام به گام است و به دنبال حفظ رابطه با آمریکا هستیم.
از سویی حضرت امام تقریباً یک هفته‌ای بود که در سخنرانی‌هایشان آمریکا را به‌شدت مورد عتاب قرار می‌دادند و در ملاقات‌هایی که با دانشجویان و روحانیون داشتند، عنوان کردند که هر چه فریاد دارید، بر سر آمریکا بکشید. همین اشاره دانشجویان را به این سمت هدایت کرد که با توجه به سیاست‌های استعماری آمریکا که هم‌چنان ادامه دارد، یک تجمع اعتراض‌آمیزی داشته باشند و سفارت آمریکا را برای چند ساعتی تسخیر کنند. بعد از این که سفارت تسخیر شد، دانشجویان دیدند که آن‌جا اصلاً سفارتخانه نیست، بلکه مرکز جاسوسی و مرکز ضد امنیت ملی ایران است. برای همین هم این تسخیر سنگر ضد امنیتی آمریکا در ایران تا 444 روز ادامه یافت. حضرت امام همان روز وقتی مطلع شده بودند توسط سیداحمد آقا که دانشجویان این مرکز را گرفته‌اند، فرموده بودند که خوب جایی را گرفتند و به دانشجویان بگویید که محکم آن‌جا را نگهدارند.
* در فضای پیروزی انقلاب اسلامی، مردم و دانشجویان چه نگاهی به دولت آمریکا داشتند؟
بعد از جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط قوای متفقین، آمریکا تنها کشوری بود که ایران را ترک نکرد. قرار شد همه‌ی نیروها از ایران خارج شوند، ولی علی‌رغم نشست سه‌جانبه‌ای که روزولت و استالین و چرچیل در تهران برگزار کردند، تنها نیرویی که بعد از جنگ جهانی دوم همچنان در ایران باقی ماند تا سال 1357 و پیروزی انقلاب اسلامی، آمریکا بود. در حقیقت ایران پایگاه نظامی آمریکا بود. خب مردم این را می‌دیدند، نظامی‌های آمریکایی را می‌دیدند، پایگاه‌های این‌ها را می‌دیدند و این خیلی برای مردم آزاردهنده بود که یک نیروی خارجی در ایران حضور دارد و در همه‌ی شئونات کشور دخالت می‌کند. در 28 مرداد سال 32 در حقیقت سقوط دولت مصدق به وسیله‌ی یک کودتای آمریکایی انجام گرفت و آمریکایی‌ها هم اعتراف کردند که ما در این کودتا حضور داشتیم. خانم مادلین آلبرایت وزیر خارجه‌ی پیشین آمریکا چند سال پیش این را اعتراف و تصریح کرد که این کودتا کار آمریکا بوده است. این از خاطره‌ی مردم و از حافظه‌ی تاریخی مردم حذف نمی‌شود.
بعد از کودتای 28 مرداد، آمریکا پس از انگلیس بر ایران مسلّط شد و در همه‌ی شئون ایران دخالت می‌کرد. از جمله قرارداد کاپیتولاسیون را با دولت شاه امضاء کردند. طبق این قرارداد مردم ایران بسیار تحقیر شدند و آمریکایی‌ها حق قضاوت کنسولی را برای خودشان محفوظ دانستند. به گونه‌ای که اگر یک آمریکایی در ایران تخلفی را انجام می‌داد، دادگاه‌های ایران صلاحیت رسیدگی به تخلفات او را نداشتند. در حقیقت با این قرارداد آمریکایی‌ها اجازه پیدا کردند هر غلطی که می‌خواهند در ایران انجام بدهند و هیچ کس نتواند جلوی آنها را بگیرد. این‌ها همه نشان‌دهنده‌ی زورگویی، استکباری، چپاول‌گری و استعماری بودن حضور آمریکا در ایران بود و مردم این را می‌دیدند. لذا در طول دوران انقلاب یکی از شعارهای مردم این بود که «بعد از شاه، نوبت آمریکا». شاه استبداد داخلی و آمریکا استعمارگرِ خارجی بود که این مهره را در داخل کشور تقویت و حمایت می‌کرد و به وسیله‌ی او منافع نامشروعش را در ایران ادامه می‌داد.
* نقش زنان و دختران دانشجو در قضیه‌ی تسخیر لانه‌ی جاسوسی چه بود؟ خانم‌ها در این ماجرا چه فعالیتهایی و اقداماتی داشتند؟
چه در اقداماتی که منجر به پیروزی انقلاب اسلامی شد و چه در این انقلاب دوم به تعبیر امام خمینی(ره)، یعنی تسخیر لانه‌ی جاسوسی، در هر دو انقلاب زنان دوشادوش مردان حضور داشتند و این حضور زنان یک حضور نمادین هم نبود؛ کاملاً یک حضور واقعی بود. این حضور خانم‌ها باعث می‌شد آقایان جدی‌تر در صحنه‌ی مبارزه حاضر باشند. ضمن این‌که خانم‌ها وقتی وارد مبارزه می‌شدند، همسر و برادر و فرزندان‌شان را نیز وارد عرصه می‌کردند. حضور دختران دانشجو در تسخیر لانه‌ی جاسوسی هم به همین گونه بود. یعنی نشان می‌داد همه‌ی اقشار دانشجویان به نمایندگی از همه‌ی اقشار جامعه چه زنان، چه مردان در این نقش‌آفرینی حضور دارند. از طرفی این قضیه جنسیتی نبود؛ یک قضیه‌ای بود که هر زن و مرد آزاده‌ای می‌توانست در این حرکت شرکت کند، البته دانشجو، چون این حرکت یک حرکت دانشجویی و در حقیقت آزادی‌خواهانه‌ای بود.
یکی از نقش‌های اصلی خانم‌های دانشجو، شرکت در عملیات تسخیر بود. در روز تسخیر لانه‌ی جاسوسی یک قیچی خیلی بزرگ آهن‌بر تهیه شده بود که حمل آن به یکی از خواهران چادری سپرده شده بود که پنهانی این را بیاورند تا جلوی لانه تا آن زنجیر درب اصلی را با آن باز کنند و داخل سفارت بروند. نکته‌ی دیگر این‌که ما خبر داشتیم که تعدادی از خانم‌ها در لانه‌ی جاسوسی یا کارمند محلی یا دیپلمات هستند، بنابراین حضور خانم‌ها خیلی ضروری به نظر می‌رسید. خب یکی دیگر از نقش‌ها و مسئولیت‌های دختران دانشجوی خط امام(ره) در تسخیر لانه‌ی جاسوسی، حفاظت از دو خانم گروگانی بود که در لانه حضور داشتند. حفاظت از این‌ها بر عهده‌ی دخترخانم‌های دانشجوی حاضر در داخل لانه بود.
یک کار دیگر ترجمه بود که بخشی از آن به عهده‌ی خانم‌ها بود. در بازیابی اسناد هم که نیاز به حوصله‌ی خیلی زیادی داشت، خانم‌ها به طور جدی مشارکت ‌کردند. حتی پاس دادن و نگهبانی در داخل خود لانه‌ی جاسوسی هم تقسیم شده بود بین خانم‌ها و آقایان و خانم‌ها در این قضیه هم مشارکت داشتند. در حقیقت می‌توان گفت که بخش قابل توجهی از فعالیت‌ها توسط خانم‌ها انجام می‌شد و حضور خانم‌ها در آن بخش‌ها واقعاً لازم و ضروری بود. یعنی حضور خانم‌ها یک حضور ویترینی نبود و مفصل کار می‌کردند. خانم‌های حاضر در لانه از صبح زود که بلند می‌شدند، مشغول کار بودند تا پاسی از شب و تازه شب که می‌شد، به نوبت باید نگهبانی و پاس می‌دادند و نگهبانی از مناطقی از لانه‌ی جاسوسی بر عهده‌ی خانم‌ها بود.
من در لانه‌ی جاسوسی در بخش تبلیغات فعالیت می‌کردم. دانشجویان یک نمایشگاهی را ترتیب داده بودند که سیر تسخیر لانه‌ی جاسوسی و افشاگری فعالیت‌های نامشروع و خلاف عرف دیپلماتیک آمریکا در ایران را نمایش می‌داد. مجموعه‌ی عکس‌های این نمایشگاه در اختیار واحد تبلیغات بود و پوسترهای بزرگ و تراکت‌های کوچکی چاپ شده بود که توزیع می‌شد و نیز جلسات پرسش و پاسخ که برگزار می‌شد. محل استقرار من در چادر تبلیغات و در کنار درب اصلی جاسوس‌خانه‌ی آمریکا در خیابان طالقانی بود. در آن چادر ما تا حدود دوازده شب این اقلام تبلیغاتی را به مراجعین می‌دادیم و پرسش‌های آن‌ها را پاسخ می‌گفتیم.
* بعد از اتمام ماجرای لانه‌ی جاسوسی ارتباط بین دختران دانشجو فعال در این قضیه به چه صورتی شد؟
بعد از این که گروگان‌ها تحویل داده شدند، قرار بر این شد که دیگر با نام دانشجوی مسلمان پیرو خط امام(ره) هیچ فعالیتی صورت نگیرد. البته بخش اعظمی از دانشجویان بر این پیمان باقی ماندند، ولی خب متأسفانه بخشی خلاف آن پیمان‌نامه‌ی شفاهی عمل کردند که دانشجویان با هم بسته بودند.
بعد از تحویل گروگان‌ها به دولت، خانم‌ها هم مثل آقایان به‌سرعت سراغ کارهای ضروری انقلاب رفتند. بخشی از خانم‌ها به وزارت خارجه، برخی به آموزش و پرورش یا جهاد سازندگی رفتند، بخشی هم جذب سپاه شدند. خانم‌ها نوعاً‌ مشغول کارهای بخش فرهنگی شدند، چون بعدش باید ادامه‌ی تحصیل می‌دادند. حدود یک سال بود که دانشجویان از درس منفک شده بودند و باید برمی‌گشتند دانشگاه و تحصیلات‌شان را کامل می‌کردند. خب این‌ها درس‌شان که تمام می‌شد، فعالیت‌شان شروع می‌شد. اغلب هم ازدواج کردند و نوعاً مشغول بچه‌داری شدند و در کنارش هم فعالیت‌های اجتماعی.
ارتباط خانم‌ها با هم حفظ شد، ولی نه خیلی منسجم. الان هم جسته و گریخته با هم مرتبط هستند، ولی مشغله‌های زیاد باعث شده که این ارتباط شان چندان تشکیلاتی و منسجم نباشد. تعدادی از این خانم‌ها پزشک و‌ مشغول طبابت یا استاد دانشگاه و به نوعی سرگرم فعالیت‌های علمی، فرهنگی و اجتماعی خودشان هستند.
* در پایان اگر نکته‌ای درباره‌ی موضوع تسخیر لانه‌ی جاسوسی دارید بفرمایید.
در انتها من این را تأکید کنم که اسناد بسیار مهمی در لانه‌ی جاسوسی به دست آمد که کتاب شد، اما جای این کتابها متأسفانه الان در آرشیوها است. یک زمانی هست که ما دشمن‌مان دیگر از بین رفته و حالا اسنادش آرشیو هم اگر بشود، شاید خیلی ایرادی نباشد؛ هر چند که یک ملت باید دشمنش را بشناسد. با راه‌های دشمنی او آشنا باشد و بداند که چه کار باید بکند که اگر دشمن دیگری هم مجدد به سراغ او آمد، بتواند دفاع کند. ولی این دشمن ما هنوز هست و دارد نقشه می‌کشد و برنامه‌ریزی می‌کند، اعلام دشمنی و اعلام موضع می‌کند و متأسفانه نسل امروز ما خیلی آشنا نیست با سابقه‌ی جنایت‌کارانه‌ی آمریکا. این هم متوجه دولت‌مردان و خصوصاً وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم است که باید در قالب کتب درسی متناسب با سنّ دانشجویان و دانش‌آموزان اسناد را قابل فهم کنند و برای این‌ها ترویج کنند. متأسفانه اما این اسناد و این کتاب‌ها در دسترس دانشجویان نیست. جوانان ما باید آشنا بشوند با نحوه‌ی دشمنی‌های آمریکا. خصوصاً در مراکز استراتژیک و برای رشته‌هایی مثل علوم سیاسی، روابط بین الملل، علوم اجتماعی و اقتصاد باید سیاست‌های آمریکا در ایران را از این کتب استفاده کنند و از این افشاگری‌هایی که حدوداً نزدیک به صد جلد کتاب اسناد است، بهره بگیرند.

http://www.RaheNou.ir/fa/News/85957/حضور-خانم‌ها-در-تسخیر-لانه-«حضور-واقعی»-بود
بستن   چاپ