چهارشنبه ۱۰ دي ۱۴۰۴
اجتماعی

سرگذشت عجیب دختر ۱۳ ساله‌ای که پدر و مادرش او را طرد کردند

سرگذشت عجیب دختر ۱۳ ساله‌ای که پدر و مادرش او را طرد کردند
راه ترقی - اعتماد / دختری ۱۳ ساله که در شرایط سختی به سر می‌برد، داستان زندگی‌اش را بازگو کرد. دختری که پس از تماس با پلیس۱۱۰ به دایره مشاوره و مددکاری کلانتری هدایت شده ...
  بزرگنمايي:

راه ترقی - اعتماد / دختری 13 ساله که در شرایط سختی به سر می‌برد، داستان زندگی‌اش را بازگو کرد.
دختری که پس از تماس با پلیس۱۱۰ به دایره مشاوره و مددکاری کلانتری هدایت شده بود درباره سرگذشت تاسف‌بار خود گفت: هنوز نوزادی ۲ ماهه بودم که پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند و من چون شیرخوار بودم نزد مادرم ماندم. از زمانی که به خاطر دارم او برای بزرگ کردن من خیلی زحمت کشید و به سختی کار می‌کرد. کمی بزرگ‌تر که شدم به دلیل کمبود محبت‌های خانوادگی با برخی از همکلاسی‌هایم به مهمانی‌های مختلط رفتم تا به نوعی این کمبودهای عاطفی را جبران کنم. آن جا بود که به مصرف مشروبات الکلی و انواع و اقسام قرص‌های اعصاب و روان روی آوردم اما نه تنها این کمبودها جبران نشد، بلکه اوضاع روحی و روانی‌ام بدتر شد. به همین خاطر با مادرم که او نیز وضعیت مناسبی نداشت مدام درگیر می‌شدم. اکنون نیز پدرم مرا به منزلش راه نمی‌دهد و مادرم نیز مرا بیرون کرده است این بود که به پلیس پناه آوردم تا آن‌ها کمکم کنند.
در همین حال کارشناس کارآزموده کلانتری با راهنمایی‌های تجربی رئیس کلانتری با مادر این دختر نوجوان تماس گرفت و او را به مرکز مشاوره دعوت کرد. این زن ۴۰ ساله نیز گفت: وقتی به خاطر مشاجره‌های بیهوده از شوهرم طلاق گرفتم دیگر نمی‌توانستم به خانه پدرم بازگردم. خانه‌ای اجاره کردم‌. روزهای سختی را گذراندم. با آن که شغل موقت بسیار کم‌درآمدی داشتم اما دخترم را در مدارس غیرانتفاعی ثبت نام کردم تا درس بخواند. وقتی به ۸ سالگی رسید او را نزد پدرش فرستادم ولی بعد از گذشت ۲سال پدرش او را به من بازگرداند و مدعی شد توان نگهداری و مراقبت از «هایده» را ندارد. 
در همین روزها دخترم با یکی از همکلاسی‌هایش دوست شده بود که من هم با مادر او رابطه برقرار کردم ولی آن زن نه‌تنها پولی را که از من قرض کرده بود، پس نداد، بلکه تهمت‌های بسیار ناروایی هم به من زد. تازه فهمیدم که دخترم دوستان خوبی ندارد. این بود که وقتی نصیحتش می‌کردم عصبانی می‌شد و مرا کتک ‌می‌زد. به ناچار دوباره او را نزد پدرش فرستادم ولی بازهم شوهر سابقم او را قبول نکرد.
حالا هم با این رفتارهای ناشایست دخترم، نمی‌توانم او را کنار خودم نگه دارم.
بنابر گزارش روزنامه خراسان، پس از گفتگوهای روان‌شناختی و تلاش‌های مشاور کلانتری، دختر نوجوان اشک‌ریزان مادرش را به آغوش کشید و آن‌ها در حالی به خانه بازگشتند که قرار شد در جلسات مشاوره کلانتری شرکت کنند.
بازار


نظرات شما