راه ترقی

آخرين مطالب

داستان شب/ «شب سراب»_ قسمت بیست و سوم انديشه

داستان شب/ «شب سراب»_ قسمت بیست و سوم
  بزرگنمايي:

راه ترقی - آخرین خبر / پس از انتشار کتاب بامداد خمار، که به یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های سال انتشار تبدیل شد، کتابی منتشر شد به نام «شب سراب» نوشته ناهید ا. پژواک از نشر البرز. این کتاب در واقع همان داستان بامداد خمار است با این تفاوت که داستان از زبان رحیم (شخصیت منفی داستان) نقل شده که می‌گوید محبوبه یک طرفه به قاضی رفته و اشتباه می‌کند. این کتاب هم به یکی از کتاب‌های پرفروش تبدیل شد. شکایت نویسنده کتاب بامداد خمار از نویسنده شب سراب به دلیل سرقت ادبی نیز در پرفروش شدن آن بی‌تاثیر نبود.
داستان کتاب از این قرار است که؛ سودابه دختر جوان تحصیل‌کرده و ثروتمندی است که می‌خواهد با مردی که با قشر خانوادگی او مناسبتی ندارد، ازدواج کند. برای جلوگیری از این پیوند، مادر سودابه وی را به پند گرفتن از محبوبه، عمهٔ سودابه، سفارش می‌کند.
بامداد خمار داستان عبرت‌انگیز سیاه بختی محبوبه در زندگی با عشقش رحیم است که از همان برگ‌های نخست داستان آغاز می‌شود و همه کتاب را دربرمی‌گیرد.
قسمت بیست سوم:
یکدفعه چشمم افتاد به پایه نردبان که دیروز واچیده بودم ، برداشتم مدتی اینور و آنورش را نگاه کردم با سانتیمتر اندازه گرفتم چهل و هشت در بیست و یک بود .خوبه چیز خوبی می شود .با عجله مسطره را آوردم عرض چوب را به چهار قسمت تقسیم کردم چهار تا پنج سانت یک سانت هم سهم اره ، با خط کش چهارتا خط کشیدم اره را برداشتم و چهار تکه اش کردم تکه ها را روی میز کنار هم گذاشتم ،شکلی که بدست آمد شبیه قاب عکس های معمولی نبود دو تا چوب را هشت سانت کوتاه کردم دوباره پهلوی هم چیدم ، بدک نشد چوب ها را صاف کردم چهار طرف چوبها را دو به دو نر و ماده کردم ، درست مثل چارچوب پنجره تند تند چسب زدم میخ کوبیدم شکل یک چارچوب خوشگل در آمد حلا باید خشک می شد، بعد باید سمباده می زدم ، نگاهی به سایه آفتاب کردم نزدیک ظهر بود، بدک نیست می گذارم زیر آفتاب تا ناهارم را بخورم خشک می شود .
اما رنگ به چهره نداشت چوب بد رنگی بود ، چکار کنم؟ ایکاش دور و برمان رنگرزی ، نقاشی ، کسی بود ، عجب آرزوهایی داری رحیم، پسر ظهره ، چکار کنم؟ خداجون کمکم کن .در حالیکه به فکر رنگ چارچوب بودم ناهارم را خوردم .چارچوب را حسابی سمباده کاری کردم صاف صاف مثل شیشه شد، اما رنگش توی ذوق می زندچکنم؟ چکار کنم؟ کاش چوب گردو بود از خودش نقشو نگار داشت، اوستا می گفت درخت های گردو یک زمانی از عمرشان مثل ماشین عکس برداری می شوند هر چه جلویشان رد بشود عکس آن را برمی دارند برای همان یکدفعه از چوب گردو منظره یک کاروان در میآد، یا یک آدم یا چند تا مرغ، خیلی ها عکس طوفان را در دلشان دارند، درهم و برهم، ایکاش یک تکه چوب گردو داشتم، آنموقع حسابی خوشگل می شد .نگاهم به پریموس افتاد، امروز اوستا نمیاد، پریموس را روشن نمی کنم، بوی پریموس مدتی بود سرم را درد می آورد، کهنه شده بود هر چه تمیزش می کردم افاقه نمی کرد .یکدفعه مثل اینکه چیزی پیدا کرده باشم خوشحال از جا پریدم، پریموس را روشن کردم، قاب عکس را برداشتم بالای پریموس گرفتم، نه پسر اول روی یک چوب امتحان کن، شاید سوخت شاید آتش گرفت، یک تکه چوب برداشتم روی پریموس گرفتم نزدیکتر به شعله دورتر اینور آنور، بعضی قسمت ها خیلی سوخت بعضی جاها فقط گر گرفت، بد نشد خوشگل تر از قبل شد .تمام قاب عکس را جابجا سوزاندم هم روی قاب را هم پشت قاب را، پریموس را خاموش کردم هر کس وارد دکان می شد فکر می کرد توی هوای به این گرمی تراشه آتش کرده ام، بوی سوخت چوب همه جا را پر کرد، باز این بو بهتر از بوی پریموس بود .با دستمال گردنم روی قاب را تمیز کردم، چیز خوبی می شد اگر یه خرده براق می شد ولی چه کنم؟ دکان را باید تعطیل بکنم بروم خانه، اگه اوستا بیاد چی؟ خودش گفت زود تعطیل کن، باشد می گویم برای خاطر چه کاری زود رفتم، چه می شود؟ فردا جمعه است می آیم کار می کنم آن به این در .در دکان را بستم، سر راهم مطبعه ای را سراغ داشتم آنجا رفتم،قاب چوبی را نشان دادم . یک- تکه مقوای سفید اندازه این می خوام .پشت عکس می خواهی بگذاری سفید نمی خواد .نه رو می گذارم .با تعجب نگاه کرد، شاید سر و وضعم به آدم درست و حسابی شبیه نبود با ناباوری یک تکه مقوا آورد، بزرگتر بود .خودت به اندازه ببر .پولش را دادم و به سرعت به خانه آمدم .مادر هاج و واج ماند .چرا به این زودی؟ کار دارم مادر کو خیار؟ نخریدم .با تعجب نگاهم کرد .پس چی می بریم؟ همین را قلم و دواتم را آوردم .دستهایم خیلی کثیف بود، آستین ها را بالا کشیدم رفتم کنار حوض حسابی تا آرنج دستهایم را دو بار صابون کشیدم .
مادر یک تکه مقوا نداری؟ یا تکه کاغذ؟ مادر همیشه زیر گلیم یک چیز هایی داشت .کاغذ دور کله قند را بیرون آورد، گرفتم، خیلی خوبه نشستم و دو سه بار روی همان کاغذ نوشتم :جور استاد به ز مهر پدر
چکار داری می کنی رحیم، به من هم حالی کن .قاب را که توی دستمال گردنم پیچیده بودم در آوردم نشانش دادم .می خواهم تابلو بکنم برای اوستایم .با خط خودم چیز بنویسم، بنویسم که جور اون بهتر از مهربانی های پدرم است .مارد قاب را گرفت پشت و رویش را نگاه کرد .خودت ساختی؟ آره چطور؟ چه می دانم رنگ نداره؟ رنگ؟ ولی گل کاریش کردم .می بینم اما باز هم بی رنگ است .راست می گفت اگر رنگ داشت بهتر بود .حالا بگذار بنویسم وقتی این بره زیرش حال میاد .مقوا را با احتیاط برداشتم مبادا لکه بشود، مبادا رویش ترشح بکند مبادا نقطه ای بی جا بیفتد .با دقت تمام چند بار توی هم توی هم نوشتم جور استاد به ز مهر پدر وقتی تمام کردم متوجه شدم مادر توی اتاق نیست .مادر !
دارم میام .صدای قاشقی که توی کاسه چیزی را بهم می زد قبل از مادر وارد اتاق شد .چیه مادر؟ شام حسابی باید بخوریم .خندید .حناست .حنا؟ حنا؟ برای چه؟ میگم رحیم روی قاب بزن فکر کنم بهتر از این رنگ باشد .نوشته را گذاشتم روی تاقچه، بد پیشنهادی نبود، بالاخره رنگ بود .مادر یک تکه پارچه می خوام به سرعت رفت و بقچه ای را که انیس خانم برایش داده بود آورد، پارچه های رنگ به رنگ تویش بود .یک تکه چلوار سفید ببین پیدا می شه؟ مادر مثل اینکه همه تکه ها را از حفظ داشت .چلوار ندارم اما یک تکه پاتیس صورتی هست .بده همان را بده .پارچه ها را بهم زد و یک پارچه صورتی بیرون آورد .بزرگ بود با دندان جرش دادم چهار تکه کردم یکی را گلوله کردم زدم توی آب حنا .کجا بمالم؟ روی کار؟ بلکه خراب شد، زیر کار می مالم، قاب را برگرداندم، پارچه را خیلی آرام روی چوب کشیدم، مثل تشنه ای که آب بخورد حنا را کشید، دوباره خیس کردم
دوباره سه باره ببینم رحیم؟ قاب را جلوی رویش گرفتم .به به خوب شد، خیلی بهتر شد، یک چیزی شد، روی کار بزنم؟ بزن خوشگل می شه .می گم یه خرده مرکب هم قاتی حنا بکنم شاید بهتر شد؟ خرابش نکن همینجوری خوبه قاب را برگرداندم پارچه تمیز دیگری را گلوله کردم، مادر بلند شدصبر کن رحیم یه خرده صبر کن رفت یک دانه قاشق آورد .پارچه را ببند اینور قاشق، بیا نخ بدهم با نخ محکم کن .همین کار را کردم ، قلم نقاشی درست شد با دقت چند بار آب حنا را دادم به خورد چوب .خوبه رحیم ، از هول حلیم تو دیگ می افتی ، بس است خوشگل شد ، بده بگذارم زیر آفتاب خشک شود .
خودم میبرم ، می ترسیدم مادر خرابش کند، خیلی خوشگل شد ، اصلا یک چیز تکی شد من تا به حال چوبی به این شکل و شمایل ندیده بودم رحیم یادم می آید پدرت هیچ وقت از این نوشته خوشش نمی آمد .با تعجب نگاهش کردم .چرا؟ فکر می کرد به محبت پدریش توهین می شود، فکر می کرد تو کمتر از اوستای خطاط دوستش داری ، همیشه دلگیر می شد.
قیافه پدرم بعد از سالهای سال جلوی چشمم مجسم شد با آن سبیل های کلفتش با آن ابروهای پر پشتش با آن یال و کوپال زمختش ، پهلوان بود ،لوطی محل بود داش آکل دیگری بود ، هم در قدرت هم در مروت .خدا رحمتش کند .شب جمعه است رحیم فاتحه ای بخوان ، من هر شب جمعه برایش فاتحه می خوانم ، نداریم که احسانش کنیم لااقل دعایش کنیم .توی دلم گفتم ،چی برایمان گذاشت تا چیزی هم خرج خودش بکنیم ،آرام شروع کردم به خواندن دعا این اولین بار بود که برایش فاتحه خواندم .کمی به سکوت گذشت ، نوشته ام را برداشتم نگاه کردم ، خوشم آمد هنوز توی قاب امتحانش نکرده بودم ،حتما خیلی خوشگل می شود .
رحیم شیشه دارم ها .چی؟ شیشه؟ برای چی؟ نمی خواهی قابت را شیشه بزنی؟ چه جوری؟ خب قاب عکس که بدون شیشه نمیشه .
این که عکس نیست .بد تر ، عکس خودش سیاه است این سفید مثل برف ، مگس بنشیند رویش دخلش را در می آورد شیشه می خواد .تو از کجا شیشه داری؟ آن روز که بچه های تخس خواهر معصومه خانم توی کوچه بازی می کردند زدند شیشه پنجره مشد علی را شکستند ، روز بعدش دیدم شیشه شکسته را کنار دیوار گذاشته اند
برداشتم آوردم گفتم حیف است لازم می شود .کو؟ حالا می آورم مادر با یک تکه شیشه کج شکسته از زیر خانه بیرون آمد .بگذار بشویم تمیز بشه .آخه چه جوری ببریم .ما که الماس نداری؟ یک دقیقه ببر سر گذر ، شیشه بر هست بده می برد کار ندارد که .کجا شیشه بر هست .دست راست قنادی .من اصلا محلمان را نمیشناختم هیچوقت دکان باز ندیده بودم که بفهمم چی به چیه؟ قنادی کجاست؟ پدر صلواتی ، آن را هم نمیشناسی؟ نه که نمی شناسم کجا دیدم؟ همیشه درشان بسته بود چه صبح چه شب .راست میگی طفلک معصوم ،خودم می برم تو اندازه اش را بگو خودم می برم .چه جوری اندازه بگیرم؟ ما که نه مسطره داریم نه سانتیمتر با وجب هم نمیشود.
ماتم برد. می خواهی برم از انیس خانم متر بگیرم؟ نه ، صبر کن ،تو شیشه را خشک کن دو تایی می رویم من شیشه را برمی دارم تو قاب را بردار .می خواهی نوشته را هم بیاور همانجا بدهم درست کند .نه کثیف می شود خودم درست می کنم چهار تا میخ می خوام ، داریم؟ آره دارم .ماشا الله مادر با تمام نداریمان ،آنچه را که می خواستیم داشت ،شیشه ،میخ ، رنگ . ننه جان نبودی رحیم خلاص .خندید .وقتی عشقم گل می کرد ننه جانم می شد و مادر از این لفظ خوشش می آمد.
ادامه دارد...
قسمت قبل:

راه ترقی


داستان شب/ «شب سراب»_ قسمت بیست و دوم
1400/02/18 - 22:22

لینک کوتاه:
https://www.rahetaraghi.ir/Fa/News/260462/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

در شب قهرمانی اسکودتو در میلان چه گذشت؟

درگیری فرانسوی‌ها با پلیس پس از حذف پی‌اس‌جی

مصطفوی: تنش روی سکوها از نیمکت باشگاه‌ها می آید

حواشی دیدار نساجی - پرسپولیس در رقابت های لیگ برتر ایران از زاویه‌ای متفاوت

حواشی دیدار استقلال - ذوب‌آهن در رقابت های لیگ برتر ایران از زاویه‌ای متفاوت

سرنگونی ام باپه در محوطه جریمه دورتموند که داور اعتقادی به پنالتی نداشت

بعد از 11 سال دورتموند دوباره در فینال ومبلی

الخلیفی: مستحق حذف نبودیم، ناراحتم

رویس: کسی به تیر دروازه‌های پی‌اس‌جی اهمیت نمی‌دهد!

دورتموند دو موقعیت خلق کرد و فینالیست شد

آتش زدن بنر و پرچم هواداران دورتموند توسط طرفداران پاری سن ژرمن

قهر شهربانو منصوریان در مراسم تجلیل از قهرمانان!

سردار آزمون و علاقه شدید خانوادگی‌اش به والیبال

تمجید جیمی کرگر و اشلی یانگ از رفتار تماشاگران منچستریونایتد در ورزشگاه پس از شکست این تیم

خوشحالی بازیکنان دورتموند پس از پیروزی مقابل پاری سن ژرمن و صعود به فینال لیگ قهرمانان اروپا

خلاصه بازی پاری سن ژرمن 0 - دورتموند 1

مصطفوی: باشگاه‌ ها باید از کمیته داوران اطاعت کنند

تعریف و تمجید سردار آزمون از استقلال و نکونام

رئال اسطوره مغضوب بایرن را به برنابئو دعوت کرد

زنبورها اولین مسافر فینال لندن؛ خداحافظی امباپه و دوستان با لیگ قهرمانان

چرا «کاهش مصرف کالری» در ایران خطرناک است؟

موقعیت خطرناک برای پاریسی ها و برخورد توپ با تیر دروازه

گل اول دورتموند توسط هوملز

کارشناسی داوری استقلال - ذوب آهن

شوت مندس به تیر دروازه دورتمومد برخورد کرد

محمدی: جرایم مالی به تنهایی راهگشا نیست

گل دوم دورتموند آفساید اعلام شد

سومین و چهارمین شوت پاریسی ها هم به تیر دروازه برخورد کرد!

پاری سن ژرمن 0-1 دورتموند؛ نیمه دوم

تصاویری جدید از احمدی نژاد در خارج از کشور درحال خوش و بش کردن

راه‌حل معمای امنیت در خاورمیانه

مشرق: چرا آقازاده‌های خاص با فیلیمو همکاری تنگاتنگی دارند؟

غایبان هوادار مقابل پرسپولیس مشخص شدند

شوت سنگین ریرسون از کنار دروازه پاری سن ژرمن به بیرون رفت

واکنش تند به پیشنهاد حذف سپاهان از فوتبال ایران

واکنش شاه‌حسینی به احکام کمیته انضباطی

طرح هواداران پاری سن جذاب ژرمن پیش از شروع بازی

موقعیت خوب پاری سن ژرمن روی شوت دمبله

دوناروما به این شکل روی ضد حمله خطرناک دورتموند دروازه پاریسی ها را نجات داد

کارشناسی داوری فولاد - تراکتور

کارشناسی داوری نساجی - پرسپولیس

اینیستا پس از گل به یادماندی مقابل چلسی

پاری سن ژرمن 0-0 دورتموند؛پایان نیمه اول

شکایت باشگاه سپاهان از تهرانی و پرسپولیس

گروسی: وزیر خارجه ایران به من گفت آماده تعامل درخصوص اقدامات بسیار ملموس است

رضوانی: برخی‌ها فیگور ریاست مجلس گرفته‌اند اما پاپس‌می‌کشند

گزارش مراسم تجلیل از قهرمانان ورزشی با حضور رئیس‌جمهور؛ 230 میلیارد تومان پاداش داده شد

از تاکید مجدد بر ساخت 4 میلیون مسکن تا رشد اقتصادی 6درصدی در گفتگوی زنده رئیسی با مردم

چهره ها/ استایل سنتی بازیگر جوان «زخم‌کاری 1»

برشی از فیلم «مهمانخانه ماه نو» با بازی لاله مرزبان