بزرگنمايي:
راه ترقی - وینش/ مدتی است کتابهای محیط زیستی کودک و نوجوان، چه داستانی و چه علمی بیشتر از گذشته در ایران منتشر میشود. این کتابها در حال حاضر چه کیفیتی دارند و بهتر است چگونه باشند؟ در این آثار داستان با پیامهای آموزشی چگونه ترکیب شده است؟ آیا برای کودک و نوجوان جذابیت دارد؟ برای پرداختن به وضعیت کتابهای محیط زیستی در آثار کودک و نوجوان، به سراغ چهار نویسنده رفتهام. پیام ابراهیمی، حمید اباذری، آتوسا صالحی و معصومه یزدانی. این گفتوگوها به وضعیت کتابهای محیط زیستی با تمرکز بر ادبیات داستانی در حوزهی کودک و نوجوان از نگاه این نویسندگان پرداخته است. این مولفان در مورد نوشتن یکی از آثارشان هم توضیح دادهاند. اگر نکتهای در این زمینه به نظرتان رسید حتما برای ما بنویسید.
پیام ابراهیمی نویسندهی آثاری چون یک فرار آشغالانه و اشباح جنگلی است که همگی به نوعی اهمیت حمایت از محیط زیست را به مخاطب نشان میدهد. حمید اباذری نویسندهای است که برخی از آثار او مانند هوشا در جستجوی راز زیست گنبد و انجمن یوزهای شریف به محیط زیست میپردازد. آتوسا صالحی با نوشتن مجموعهی چهارجلدی نارگل و همینطور مجموعهی نیما نابغه به شکل مستقیم و غیر مستقیم مخاطبان را به توجه به طبیعت دنیای پیرامونشان جلب کرده است. معصومه یزدانی با کتابهای نامههای گاندو، متهم ردیف اول قونقورو و آلبوم عکسهای گاندو تپه نشان داده محیط زیست برایش اهمیت دارد و میخواهد ارزشمند بودن آن را به کودکان هم نشان بدهد.
در گفتوگو با این چهارنویسنده حوزه کودک و نوجوان، به وضعیت کتابهای محیط زیستی با تمرکز بر ادبیات داستانی در این حوزه پرداختهایم. این مولفان در مورد نوشتن یکی از آثارشان هم توضیح دادهاند. اگر نکتهای در این زمینه به نظرتان رسید حتماً برای ما بنویسید.
پیام ابراهیمی: آثار محیط زیستی دچار سفارشی نویسی شده
از آموزش مستقیم فاصله بگیریم
سلیقهی من این است که تا میتوانیم از آموزش مستقیم فاصله بگیریم. باید سعی کنیم از مساله دور شویم و با نگاهی باز و جامعتر به مساله نگاه کنیم. خود داستان برایمان اولویت داشته باشد. به شخصیتها، موقعیتها، پیرنگ و دیگر عناصر داستانی توجه کنیم تا اینکه تمام توانمان را روی آموزش بگذاریم.
آثار محبوب محیط زیستی
رمانهای تالیفی زیادی (متاسفانه) نمیخوانم. 4-5 تا نویسنده هستند که کارهایشان را دوست دارم و همانها را دنبال میکنم. «تابستان من با خرس سیاه و شعرنو» از مهسا تکاپومنش بهنظرم کتاب خیلی خوبی است. در ترجمه هم «روباهی به نام پکس» از سارا پنیپکر و کتابهای تصویری «آقای ببر وحشی میشود»، «چند تا درخت» و «کروکودیل حرفهای» قوی است که البته فکر کنم آخری در ایران منتشر نشده است.
وضعیت پرداختن به محیطزیست در کتابهای کودک
انتشارات نردبان به صورت جدی در این حوزه فعال است. چند سالی به تعدادی نویسنده سفارش کتاب داد تا در مورد محیط زیست بنویسند. مهمترین نکتهی کتابها این بود که نویسندهها با مسائل محیط زیستی آشنا شدند. اینکه آن نویسندهها حالا چقدر به محیط زیست اهمیت میدهند یا آثار غیرسفارشی محیط زیستی مینویسند را نمیدانم. اما مطمئنم حتی اگر این کارها را نکنند، حداقل در آثارشان چیزی متناقض با ارزشهای محیط زیستی هم نخواهند نوشت.
البته ناشران دیگر هم به این مساله توجه دارند. اما مسالهی مهم این است که محیط زیست مثل خیلی مسائل دیگر بیشتر دچار سفارشینویسی شده یا حتی اگر سفارشی نباشد، بدتر از آن، شده جزء آن «چیزهایی که برای بچهها باید در موردشان نوشت». یعنی به جای دغدغه بودن، در فهرست ملزومات قرار گرفته. فکر کنم تا زمانی که درگیر این دو مساله باشیم، وضعیت پرداختمان به محیط زیست در حد همین کتابهای آموزشی با داستانهایی متوسط باقی خواهد ماند.
ماجرای نوشتن اشباح جنگلی
موضوع اشباح جنگلی معرفی شغل محیطبان است. این کتاب را 5-6 سال پیش نوشتم و اگر برگردم به آن دوره مطمئنم که هرگز آنرا نخواهم نوشت. دو دلیل برایش دارم.
اول اینکه معرفی شغل محیطبانی اصلاً دغدغهی من نیست. یعنی به فکر نوشتن در مورد چنین چیزی نیفتادم. ناشر گفت در مورد این موضوع بنویس و پولت را بگیر. اکثر کتابهایی که در آن پروژه تولید شد همه از همین منطق پیروی میکردند و ناشر برایمان دغدغه تعریف میکرد که البته به خودی خود چیز بدی هم نیست.
دلیل دوم این است که این کتاب، کتاب بدی است. البته خودم هم شنیدهام که خیلیها میگویند بد است و بعد میگویند کتابی خریدیم که به بچهمان آموزش بدهد، اما یک قصه، آن هم ترسناک، برایش تعریف کرده. یا این داستان زیادی ترسناک است و بچهی ما نترسید. خب بترسد! اینها را اصلا قبول ندارم. چنین دلایلی یعنی ما اصلاً ادبیات را نمیشناسیم. این کتاب، کتاب بدی است، چون باید شخصیتپردازی محکمتر و پیرنگ قویتری میداشت و از تصویر در آن استفادهی درستتر و هدفمندتری میشد. جوانتر و تازهکارتر از آن بودم که از خیلی چیزها سر در بیاورم. مجبور بودم به سفارش ناشر چیزهایی را مستقیم، واضح و روشن بگویم تا خریدار را راضی کنم این کتاب چیزهای بهدردبخوری یاد بچهیتان میدهد. این وسط سعی کردم کمی قصهگویی کنم. اما بستر داستانی مناسبی برای اینکه از این موضوع یک داستان جذاب بنویسم پیدا نکردم و نتیجهاش اثر قابل دفاعی از آب درنیامد.
**
حمید اباذری: به تعداد آثار محیط زیستی نباید دلخوش کرد
وضعیت پرداختن به محیطزیست در کتابهای کودک
با توجه به ایجاد آگاهی و دغدغه در بین عموم مردم در مورد مسائل محیط زیستی، چه به صورت برنامهریزی شده و هدفدار توسط خالقان اثر یا ناشرها و چه به صورت ناخودآگاه پرداخت به این مساله مناسب است. البته باید به این نکته توجه کرد که نباید چندان به تعداد کتابها و مخصوصاً کتابهایی که بهنوعی به دنبال آموزش و مهارتآموزی هستند، دلخوش کرد. مطمئناً این کتابها هم باید باشند و کارکرد خود را دارند. به نظرم آنجایی میتوان این وضعیت را مطلوب دانست که بتوان حتی مضامین محیط زیستی را در آثاری دید که قصه و یا کارکرد اصلی آن، الزاماً محیط زیست نباشد. در واقع بهنظرم اینکه اثری آنقدر قابلیت داشته باشد که بتوان خوانش محیطزیستی هم از آن داشت، بسیار ارزشمند است، چه بسا تاثیر و نتیجهی بهتری از کتابهایی داشته باشد که موضوع اصلی آنها محیط زیست است. مثلا علیرضا گلدوزیان، تصویرگر اثر به دیگری فکر کن در یک فریم در کنار جملهی به دیگری فکر کن! تصویری از یک سگ را به ما نشان میدهد که تهدید شده است.
یا مثلا در رمان هاکلبریفین، آیا تمام آن توصیفات از رودخانه و زندگی در طبیعت وحشی، تاثیر کمتری از یک کتاب علمی در مورد نقش و اهمیت طبیعت دارد؟ حتی اگر نویسنده هیچ اشارهای به آن نکرده و یا قصدش را نداشته، اما تاثیر حس آن روی مخاطب میگذارد. فکر میکنم میتوان بسیاری رمان و اثر دیگر را هم به این صورت دید و ارزشمند دانست.
نقش پررنگ حیوانات در آثار محیط زیستی
کتابهای محیط زیستی برای کودکان و نوجوانان بیشتر از نوع توجه به حفاظت از حیوانات هستند. علت آن شاید همان دغدغهی عمومی باشد. اینکه به لطف انجمنهای محیط زیستی و جریانهایی که به راه افتاده بیشتر بچهها حداقل میتوانند نام چند حیوان در حال انقراض را بگویند و در موردشان حرف بزنند، به همین موضوع اشاره دارد. آنقدر در مورد یک موضوع اثر و محتوا، مقاله و فیلم و انیمیشن و … تولید شده که تبدیل به دغدغه و مساله شده است.
یادم است چند سال پیش یک نوجوان در مورد کتاب انجمن یوزهای شریف از من پرسید چرا به جای یوزپلنگ رمانی در مورد حیوانات در خطری مثل فک خزر ننوشتهاید؟ گفت خودمان میدانستیم یوزپلنگ در خطر است و چه شکلی است و … . خب البته وقتی مشغول نوشتن انجمن یوزهای شریف بودم، من هم یکی دو سال بود که از این موضوع آگاه شده بودم و سه-چهار سال بعد آن مخاطب نوجوان به من گفت چرا یوزپلنگ و نه دیگر حیوانات! اما نکتهی درستی در صحبت این نوجوان عزیز و دقیق بود. اینکه در آن سه چهار سالی که رمان منتشر شده بود و بعد به دستش رسید، دیگر همه میدانستند وضعیت این حیوانات چگونه است و در واقع آن دغدغهی عمومی شکل گرفته بود. نه اینکه نباید آن رمان نوشته و منتشر میشد اما از این نظر که میشد خود جریانساز و آگاهیبخش باشد.
در حال حاضر ما درگیر مسائل دیگری مثل همین خشکسالی و انتقال آب هستیم. احتمالاً به خاطر همین جریانها و اعتراضات این مساله هم باز به یک دغدغه تبدیل میشود و هر چند دیر، اما باید به این مسائل هم پرداخت. باز هم میگویم، نه تمام کتابها را خواندهام و نه اطلاع دقیقی دارم که آیا به این مسائل و سایر موضوعات محیط زیستی پرداخته شده یا نه، اما به خواندههایم که رجوع میکنم کتابهای با موضوعات دیگر از جمله آب، بازیافت، جنگلها و ارتباط انسان و محیط زیست را به خاطر میآورم. بهنظرم میرسد با توجه به همان عاملی که اشاره کردم، کتابهای با موضوع حمایت از حیوانات بیشتر دیده و یا حتی منتشر شدهاند.
بهترین آثار محیط زیستی
کتابهایی ایرانی که الان به ذهنم میرسد، سوای داستانی یا غیرداستانی بودن آنها این موارد است: مجموعهی چندجلدی پستانداران ایران نوشتهی علی گلشن؛ سنجاب کجا رفته بود؟ نوشتهی سمیرا قیومی؛ به دیگری فکر کن نوشتهی محمود درویش و با تصویرگری علیرضا گلدوزیان؛ کبوترباشی نوشتهی مسعود ملکیاری؛ جنگل برای همه اثری از نازنین عباسی.
و کتابهای خارجی: آب چال، انگشت جادویی از رولد دال، خرگوشها از شان تن، درخت بخشنده از شل سیلور استاین
کتابهای محیط زیستی حمید اباذری
اولین کتابی که در حوزهی محیط زیست نوشتم هوشا در جستجوی راز زیست گنبد یک کتاب علمی-تخیلی محیط زیستی بود. بعد انجمن یوزهای شریف را نوشتم. در کتاب انجمن یوزهای شریف مستقیمگویی کردم و سعی کردم از فضای داستان دور نشود. آنطور که بازخورد گرفتم از نگاه ادبی کار چندان موفقی نشده بود. با توجه به آنچه که معمولاً نظام آموزشی ما و خانوادهها انتظار دارند مورد توجهشان قرار گرفت و فکر میکردند اثر خوبی است. اما اگر خودم بخواهم بنویسم اطلاعات علمی آن را کلاً پاک میکنم و به داستان میپردازم.
کتاب بعدی، آساره و ماغ ماه، یک قصهی فانتزی و در مورد گوزن زرد ایرانی است، تجربهی قبلی را در این کتاب تکرار نکردم و سعی کردم قصه بگویم و همین کفایت میکند و نیازی نبود که اطلاعات بدهم که مثلا محل زندگی این گوزن کجاست. بهترین راه به نظرم این است که مستقیمگویی نکنیم.
**
آتوسا صالحی: از بین رفتن «ادبیت»، چالشی در داستانهای محیط زیستی
وضعیت پرداختن به محیطزیست در کتابهای کودک
در سالهای اخیر به انتشار کتابهای محیطزیستی توجه شده، این توجه اول از همه از سوی ناشران در بخش داستانی و ناداستان برای کودکان و نوجوانان ایرانی بوده است. همینطور مهمترین کتابهای جهان را برای مخاطب ایرانی برای ترجمه انتخاب کردهاند. از طرف دیگر احساس میکنم توجهی که از طرف مروجان و منتقدان کتابها به این موضوع شده، توجه مخاطبان و خانوادهها را جلب کردهاند تا این آثار به کتابخانههای کودکان و کتابخانههای مدارس راه پیدا کند و در ادبیات کودک و نوجوان در بخش تالیفی و ترجمه جای خود را باز کند.
ناشرانی مثل نردبان بخش عمدهای از کتابهایی را که منتشر میکنند به آثار محیط زیستی اختصاص دادهاند، این اتفاق توجه نهادهای مرتبط مثل «شورای کتاب کودک» و «لاکپشت پرنده» را به خود جلب کرده و باعث شده بخش در جوایز به بخش محیط زیست توجه کنند تا خانوادهها بتوانند نقش موثرتری در تشویق کودکان به مسائل محیط زیستی داشته باشند.
البته در کنار این توجه چالشهایی هم به وجود آمده است، برخی از ناشران به جای کیفیت، بیشتر به کمیت آثار توجه کردهاند و به عدم سطحینگری و جلوگیری از شعارزدگی در کتابها بیتوجه بودهاند. یکی از این چالشها تصاویر برخی از کتابهاست که برای مخاطب جذاب نبوده و همینطور از بین رفتن ادبیت داستان است، طوری که بتواند ذوق کودکان را پرورش بدهد و از آن لذت ببرد. با این رویکرد مخاطب به جای آن که به مسائل محیط زیستی علاقهمند شود، علاقهاش را به دنبال کردن کتابهای دیگر در این زمینه از دست میدهد، مانند زمانی که کتابهای مذهبی کودک و نوجوان زیاد شد و کتابهای ضعیف هم منتشر شد. بسیاری از منتقدان و مروجان کتاب معترض بودند که این کتابها ممکن است کودکان را به این مقوله بیانگیزه کند، این تجربه میتواند زنگ خطری برای کتابهای محیط زیستی هم باشد.
بهترین آثار محیط زیستی کدامند؟
بسیاری از کتابهایی که در کودکی خواندهایم بهنوعی محیط زیستی است، وقتی عشق به محیط طبیعی پیرامون در داستان جا بگیرد و به مخاطب هم منتقل شود، میتوان گفت ورای تعریفی که امروز برای آن گفته میشود، یک کتاب محیطزیستی است. چنین کتابهایی که در تار و پود خود عشق به محیط زیست ریشه دوانده باشد را بیشتر میپسندم. فکر میکنم این آثار چنان در دل مخاطب جای میگیرد که بهشکل غیر مستقیم آنها را عاشق محیط زیست میکند. میتوانم به شازده کوچولو و تیستوی سبز انگشتی اشاره کنم، شاید برای من بهترین نمونههای رمانها و داستانهای محیط زیستی است. از کتابهایی که اخیراً خواندهام، دکتر زئوس با نوشتن لوراکس و پیرز توردی با خلق سهگانهی آخرین بازماندگان به زیبایی توانستهاند توجه به محیط زیست و خطر انقراض حیوانات را مطرح کنند و طوری وارد داستان کنند که اصلا حس شعارزدگی به مخاطب نمیدهد، خواننده قدم به قدم پیش میرود و کمکم نگاهش به حیات وحش دگرگون میشود. در میان کتابهای تالیفی هنگام لاکپشتها از مرحوم عباس عبدی را دوست دارم و اندوه بالابان از مهدی رجبی.
اکثر مولفان به دنبال موضوعاتی میگردند که مورد توجه کودکان و نوجوانان باشد، موضوع حمایت از حیوانات همیشه مورد علاقهی کودکان از سن کم قرار میگیرد، اگر در کودکی با حیوانات ارتباط درستی برقرار نکنند، در سالهای بعد هم ممکن است درست نتوانند ارتباط برقرار کنند و آزار حیوانات در برخی جوامع زیاد میشود. شاید علتش این است که کودکان نتوانستهاند کتابهای خوبی از کودکی در این زمینه بخوانند. این نباید باعث شود که موضوعات محیط زیستی دیگری که امروز در دنیا مطرح است مانند گرم شدن کرهی زمین و مصرفگرایی در زمینهی منابع و استفاده از پلاستیک راحت عبور کنیم، ما به کتابهایی نیاز داریم چه داستانی و چه ناداستان، که کودکان از سنین پایین بخوانند تا عادتی برای الگوهای مصرف در جامعه شکل بگیرد.
انتخاب رویکرد برای نوشتن مجموعه نارگل
وقتی مجموعهی نارگل را نوشتم دو موضوع توجهم را جلب کرد، یکی اینکه در ادبیات کلاسیک خودمان منابع بسیار غنی وجود دارد که سرشار از زیباییهای طبیعت است و میتواند باعث شود عشق به طبیعت و محیط زیست در دل کودکان ریشه بگیرد و این پیوند را بین گذشته و امروز به وجود بیاورد، بنابراین تصمیم گرفتم با الهام از ادبیات کلاسیک بازآفرینی کنم. هم به سراغ کلیله و دمنه رفتم و هم مثنوی معنوی که بهنظرم توانست به داستانپردازی کمک کند.
برای آنکه داستان توجه محیط زیستی را به همراه داشته باشد، میتوان دو رویکرد داشت. یک اینکه به سراغ تلخیها و زشتیها و پیامدهایی که بیتوجهی به محیط زیست میتواند به دنبال داشته باشد برویم. دیگری اینکه زیباییهای محیط زیست را نشان بدهیم. کودکان وقتی این زیباییها را میبینند و در وجودشان درک میکنند شاید از دیدن زشتیها ناراحت شوند و نتوانند آن را تحمل کنند. من رویکرد دوم را برای این مجموعه انتخاب کردم برای آنکه مخاطبم کودک بود و نمیخواستم داستانم تلخ و سیاه شود. میخواستم علاوه بر انتقال شور و شوق و زیبایی، برایشان طرح مساله کنم که آنها از نظر سنی در شرایطی نیستند که بتوانند کاری کنند و من هم نه معلم علوم هستم و نه فعال محیط زیست، یک نویسنده هستم که اگر بتوانم مخاطب را به پرسشگری دعوت کنم و به آنها کمک کنم از وقایع پیرامون بهراحتی عبور نکنند، تفکر صلحآمیز در ذهنشان شکل بگیرد و به مسائل محیط زیستی حساس شوند. نارگل دختر شادی است، با محیط زیست فعالانه ارتباط دارد، در یک فضای زیبا در یک جنگل زندگی میکند و پدرش جنگلبان است. سعی کردم دغدغهها را در این فضا مطرح کنم.
**
معصومه یزدانی: داستان محیط زیستی به دور از آموزش تصنعی باید باشد
وضعیت پرداختن به محیطزیست در کتابهای کودک
مانند هر موضوع دیگری بهترین راه این است که با داستان و لحن کودک و به دور از آموزش تصنعی موضوع محیط زیستی را به کودک منتقل کنیم. یعنی اگر قرار است در مورد مصرف آب، مهربانی با حیوانات صحبت کنیم، در لایهی داستان قرار بگیرد و پیام آموزشی گل درشت نداشته باشد. اول از همه مفهومی باشد که خودمان باور داشته باشیم، دغدغه و سبک زندگیمان باشد و بعد آن را هم لا به لای داستانها به طوری که کودک بپسندد و با آن ارتباط برقرار کند منتقل کنیم. اگر داستان ما را کودک دوست داشته باشد ناخودآگاه هر پیامی که در دل داستان باشد را میگیرد و نیازی به جملات نصیحتگونه ندارد. از همه جذابتر هم این است که داستان طنز داشته باشد و مخاطب خودش را در دل داستان ببیند و جذب داستان شود، در این صورت ناخودآگاه با شخصیتها ارتباط برقرار میکند.
بهترین آثار محیط زیستی ایرانی و خارجی
از بین کتابهای ترجمه این نکته که غیر مستقیم نگویند را در داستانها رعایت کردهاند. شاید بتوانم بگویم شازده کوچولو با اینکه لزوماً کتاب محیط زیستی نیست، اولین کتابی است که من با آن مواجه شدم و حس کردم نشان میدهد که باید با محیط اطراف مهربان و همدل باشیم. گفتوگویی که با روباه دارد پیامی دارد که منحصربه محیط زیست نیست اما شاید اولین باری که آن را خواندم طبیعت را لمس کردم. ترجمهی آثار دکتر زئوس را دوست دارم. کتابهای تالیفی خوبی از سوی نشر نردبان که به شکل تخصصی به محیط زیست میپردازد خواندهام. بعضی از کتابهای این نشر کاملا آموزشی هستند و برخی دیگر کتابهای داستانی هستند که دغدغهی محیط زیست در آن دیده میشود و جذاب است.
کتاب سنجاب کجا رفته بود؟ از سمیرا قیومی بهنظرم جذاب بود. کارآگاهبازیهای یک سوسک کم حافظه از زهرا شاهی در مورد زاغ بور است و البته نکتهی آموزشی را مستقیم نمیگوید، این یک پرندهی بومی ایرانی در معرض خطر است که در داستان متوجه میشویم باید مراقبش باشیم. این داستان را خیلی دوست دارم. همینطور کتاب تابستان من با خرس سیاه و شعر نو از مهسا تکاپومنش را دوست داشتم. کتاب تفنگ اهلی نوشتهی مسعود ملکیاری را هم دوست داشتم. کتاب اندوه بالابان مهدی رجبی و یک فرار آشغالانه از پیام ابراهیمی را هم دوست داشتم.
وضعیت پرداختن به محیط زیست در کتابهای کودک
این موضوع برای پرداختن جای زیاد دارد، اگر موضوعات روز جدا از موضوعات تربیتی را لا به لای داستان کودک ارائه کنیم تازگی دارد. محیط زیست هم خودش موضوع تازهای است و در دوران معاصر است که مهم شده و چند سال آخر به دلیل کمآبی و تاثیر اخبار رسانه باعث میشود برای ما دغدغه شود. هنوز محیط زیست دغدغهی ما نشده تا به شکل ناخودآگاه به آن توجه کنیم. قطعا یک نشر آن هم از سوی بخش خصوصی برای پرداختن به محیط زیست کافی نیست و نمیتواند همهی بار را بر دوش بکشد. دغدغهی اصلی نردبان خود محیط زیست نیست بلکه نشر کتاب دغدغه است. طبق آمار فروش نردبان کتابهای مهارتهای زندگی فروش بیشتری داشته، چون دغدغهی پدر و مادرها شده تا به فرزندشان کنترل خشم و ارتباط برقرار کردن با دیگران را یاد بدهند. اما دغدغهی بسیاری از والدین این نیست که کودکان با محیط زیست ارتباط برقرار کنند، البته حق هم دارند چون آنقدر مسائل زیاد است که نمیتوانند همه را یکجا بگنجانند.
اگر نگاه محیط زیستی به ناشرهای دیگر، کتابهای درسی و مجلات کودک که در حال حاضر محدود هستند منتقل شود، در این صورت به دغدغهی روز خانوادهها تبدیل میشود. همینطور لازم نیست خانوادهها به دنبال کتاب محیط زیستی بگردند تا به بچهیشان چیزی یاد بدهد، داستان یا رمانی که در پس ذهن نویسنده و تصویرگر اشارهای به محیط زیست باشد، به مخاطب منتقل میشود. اما هنوز دغدغهی ناشران محیط زیست نیست.
گاندو، شخصیت جذاب داستانی
بخشی از محیط زیست مسالهی جهانی و بخشی از آن اقلیمی و مربوط به جغرافیای هر کشور هست، مثلا اگر در مورد گاندو مینویسیم کسی که در آذربایجان زندگی میکند آن را لمس نمیکند چون مسالهی بومی استان سیستان و بلوچستان است، باید کسی باشد که در مورد این موضوع تحقیق کرده و داستانش را بنویسد. حتی در یک کشور هم محیط زیست منطقه به منطقه و استان به استان فرق دارد، به همین خاطر لازم است کتابها حالت بومینویسی پیدا کند. کسی که در یک استان با معضل محیط زیستی مواجه است اگر قلم خوبی داشته باشد و ناشر پشتوانهاش باشد و بچههای آن استان کتابش را بخوانند خیلی کمک میکنند.
اولین باری که ایدهی رمانی با شخصیت گاندو به ذهنم رسید سال 1391 بود، خبری در مورد گاندو خواندم و تازه متوجه شدم که تمساح ایرانی با تمساحی که در مستندها میبینیم و متعلق به کشورهای دیگر است فرق دارد. شخصیت گاندو را یک کاراکتر بامزه و جذاب دیدم، بعد در موردش خواندم که در معرض خطر است. این جانور در معرض کمآبی قرار دارد و کمآبی هم به اهالی روستاها فشار میآورد و هم به گاندو. این حیوان ذاتاً نمیخواهد به انسان حمله کند، خجول است و ذات آرامی دارد. اهالی سیستان و بلوچستان هم گاندو را مظهر لطف میبینند هر جا او را میبینند آن جا را پاکیزه میدانند. اما چون در کمآبی هستند احساس خطر میکند و حمله اتفاق میافتد. اول در یک مجله چند داستان درموردش نوشتم که انتشار مجله متوقف شد. بعد انتشارات نردبان از ما دعوت کرد که در مورد محیط زیست بنویسم. کارشناس محیط زیست نردبان آقای حمید میرزاده کمکم کردند که یک داستان محیط زیستی بنویسم.