چامسکی: بازی خونین آمریکا در افغانستان پایان نیافته است
نوشتارها
بزرگنمايي:
راه ترقی - جام جم /متن پیش رو در جام جم منتشر شده و بازنشر آن در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
طی ماههای اخیر، افغانستان به کانون بحران در منطقه تبدیل شده است. آمریکا با استفاده از تروریستهای تکفیری و بهخصوص اعضای داعش، در صدد ایجاد بحرانهای مستمری در افغانستان است. این رویکرد خطرناک، پس از خروج ناتو از افغانستان تشدید شده است. طی روزهای اخیر، به دنبال دو بمبگذاری خونین در مساجد شیعیان در قندوز و قندهار ، صدها نفر شهید و زخمی شدهاند. سوال اصلی اینجاست که نسبت میان تروریسم تکفیری و آمریکا در افغانستان، بهخصوص پس از خروج ناتو از این کشور چگونه قابل تحلیل است؟ در این خصوص جامجم گفتوگویی اختصاصی با پروفسور نوام چامسکی جامعهشناس، نظریهپرداز و تحلیلگر مشهورآمریکایی انجام داده است.
اجازه دهید ماجرا را از 20 سال قبل، یعنی زمان وقوع حادثه 11سپتامبر 2001 آغاز کنیم. پس از این حادثه، دولت جورج واکر بوش به افغانستان حمله کرد و پس از خروج نومحافظهکاران از کاخسفید نیز دولتهای اوباما و ترامپ نیز همان مشی مداخلهگرایانه مستقیم را در افغانستان ادامه دادند. با این حال بایدن سرانجام تصمیم گرفت پس از دو دهه به حضور نظامی آمریکا در افغانستان پایان دهد. نظر شما در خصوص این روایت کلی چیست؟
اتفاقا من هم میخواهم از ماجرای 11سپتامبر آغاز کنم. آمریکا در واکنش به حادثه 11سپتامبر به افغانستان حمله کرد. زمانی آمریکا حاضر شد نیروهای خود را از افغانستان خارج کند که 20سال از آن واقعه میگذشت. همه در مورد هزینههایی که آمریکا در این جنگ متحمل شده است، سخن میگویند و کسی از هزینهای که متوجه مردم افغانستان شده سخن نمیگوید. من فکر میکنم خروج آمریکا از افغانستان عملا هیچ تاثیری بر سیاست امپراتوری آمریکا نخواهد داشت. در خصوص حمله آمریکا به افغانستان با عنوان مبارزه با تروریسم باید توجه داشت که اساسا هیچ دلیل منطقی برای جنگ وجود نداشت. اگر واقعا هدف آمریکا این بود که مطمئن شود حملات به آمریکا، کار بن لادن بوده، می توانستند او را دستگیر، سپس بررسی کنند تا بفهمند آیا او واقعا مسؤول است یا نه اما آمریکا(برخلاف ادعاهای مطرح شده) اساسا به این مسائل توجهی نداشت و صرفا به اشغال افغانستان و اهداف کلان خود میاندیشید.
امروز پس از دو دهه، آمریکا کماکان از کلید واژه تروریسم در حوزه سیاست خارجی خود استفاده میکند بدون آنکه روایت مصداقی و معینی از آن ارائه کند. فراتراز آن، واشنگتن خود اصلیترین مورد ترور و خشونت در بسیاری از نقاط دنیا از جمله افغانستان بوده است. نظر شما در این خصوص چیست؟
همینطور است. در واقع آمریکا ابتدا افغانستان را بمباران کرد و بعد به دنبال این بود که بررسی کند ببیند حملات 11سپتامبر کار چه کسی بوده است. در حال حاضر مشخص شده است که طالبان در سال 2001 مایل به تسلیم بود اما دونالد رامسفلد، وزیر دفاع با افتخار اعلام کرد ما برای تسلیم مذاکره نمیکنیم. خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان هم به معنای پایان رویکرد (مداخلهگرایانه) آمریکا نیست بلکه آمریکا در آینده چنین جنگهایی را با شیوههای متفاوتتر انجام خواهد داد و اصل موضوع که حفظ رویکرد سلطهگرایانه این کشور است به قوت خود باقی میماند.
آیا منظور شما از رویکرد متفاوت، جایگزینی تروریسم نیابتی در افغانستان، عراق و دیگر کشورها به جای اشغالگری مستقیم است؟
استدلال حمله آمریکا به افغانستان این بود که آنها تروریستها را در خود جای دادهاند. اما این کار را آمریکا هم انجام میدهد. حتی برخی تروریستها در آمریکا مورد حفاظت نیز قرار میگیرند و زندگی شاد و مرفهی دارند. پس مشکل آمریکا مبارزه واقعی با تروریسم نیست. تعریف آمریکا از تروریسم، تعریفی مختص خود است. اگر همین تروریستهایی که آمریکا از آنها حفاظت میکند در سایر کشورها باشند، تروریست هستند اما اگر در راستای منافع آمریکا اقدامی تروریستی انجام دهند کاملا موجه است. آمریکا بر همین اساس از گروههای تروریستی افراطی از جمله بسیاری ازاعضای القاعده و داعش حمایت میکند.
کافی است روی تحولات تاریخی درافغانستان متمرکز شویم. پس از خروج نیروهای اتحاد جماهیر شوروی از افغانستان، گروههای افراطی در افغانستان تا زمان حادثه 11سپتامبر به صورت رسمی مورد حمایت آمریکا بودند. این حمایت پیش از خروج اتحاد جماهیر شوروی از افغانستان نیز وجود داشت و زمینگیر کردن شوروی از دلایل حمایت آمریکا از چنین گروههای افراطی بود. آنچه برای آمریکا مهم بود اضمحلال اتحاد جماهیر شوروی بود.
آیا آنچه در خصوص حمایت آمریکا از گروههای تروریستی و افراطی در افغانستان وجود دارد، در قبال آنچه از سال 2003 میلادی تاکنون در عراق رخ داده نیز قابل تعمیم است؟
بعد از حادثه 11سپتامبر فرصتی برای آمریکا مهیا شد تا به عراق نیز حمله کند؛ کشوری نفتی که در قلب منطقه نفتخیز جهان قرار داشت. در واقع، در پس پرده طرح موضوعاتی مانند مبارزه با تروریسم و دستگیری بنلادن و... مسائل مهمتری برای آمریکا وجود داشت که این مسائل ظاهری، اهمیتی در برابر آنها نداشت. با اینکه جنگهای پیشگیرانه و پیشدستانه توسط منشور سازمان ملل ممنوع اعلام شده بود ولی دولت بوش آن را برای خود مجاز کرد. ادعای سلاحهای کشتارجمعی بهانه حمله قرار گرفت و بعدا ادعا شد ترویج دموکراسی دلیل حمله بودهاست. بر همین اساس جنگ جهانی علیه تروریسم توسط واشنگتن هدایت و راهبری شد. جنگی که بر آمریکای مرکزی متمرکز بود به خاورمیانه، آفریقا و آسیا سرایت پیدا کرد. من قبلا نیز اعلام کردهام تا قبل از حضور آمریکا در عراق، جنگ داخلی دراین کشور وجود نداشت اما ایجاد داعش توسط آمریکا، منجر به تحقق این منازعه خونین در عراق شد. بنابراین، در اینجا باید میان اهداف اعلامی واقعی آمریکا در منازعات افغانستان، عراق و دیگر نقاط دنیا تفکیک و تمایز قائل شد.
-
دوشنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۰ - ۰۲:۲۶:۵۵
-
۳۴ بازديد
-
-
راه ترقی
لینک کوتاه:
https://www.rahetaraghi.ir/Fa/News/310071/